کد خبر: ۱۹۱۱۴۶
تاریخ انتشار:۲۷ آبان ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۹
۶ قلق «خواستگاری موفق» در شاهنامه/زال و رودابه و گشتاسب و کتایون چگونه به هم رسیدند؟
فردوسی در کنارِ دلاوری و جنگاوری پهلوانان، به زیبایی ماجرای عاشقی، خواستگاری و ازدواجشان را هم تصویر کرده است که از میان آن‌ها، شرح شش ماجرا را می‌خوانید.
  درست است که شاهنامه فردوسی بزرگ ترین اثر حماسی جهان است اما در دلِ همین اثر حماسی هم می‌توان رگه‌هایی از عشق و دلدادگی را پیدا کرد. هر کدام از پهلوانان و نام‌آوران بزرگ شاهنامه، اگر چه در میدان رزم همیشه پشت حریف را به خاک می‌مالند اما در میدانِ عاشقی، مغلوب و مجبور به تسلیم هستند. فردوسی در کنارِ دلاوری و جنگاوری پهلوانان، به زیبایی ماجرای عاشقی، خواستگاری و ازدواجشان را هم تصویر کرده است که از میان آن‌ها، شرح شش ماجرا را می‌خوانید.

خواستگاری ۳ پسر فریدون

وقتی سه پسر فریدون، یعنی سلم، تور و ایرج به سن ازدواج رسیدند، پدرشان تصمیم گرفت برای آن‌ها همسرانی شایسته انتخاب کند. برای همین شخصی به نام جندل را مأمور پیدا کردنِ گزینه‌های مناسب کرد. جندل هم با بررسی‌هایش متوجه شد سرو، پادشاه یمن سه دختر به نام‌های آرزو، آزاده و سهی دارد که برای پسرهای فریدون مناسب هستند. فریدون از این پیشنهاد خوشش آمد و پسرانش را برای خواستگاری به یمن فرستاد. وقتی پسران فریدون برای خواستگاری به دربار شاه یمن رفتند، ابتدا با دو آزمون عجیب پدر زنِ آینده مواجه شدند و بعد که با موفقیت از امتحان بیرون آمدند، رختِ دامادی به تن کردند!

چالش مادر زن و پدر شوهر!
یکی از پرچالش‌ترین ماجراهای ازدواج در شاهنامه، داستان ازدواج زال و رودابه، پدر و مادر رستم است. زال وصف زیبایی رودابه، دختر شاه کابل را از زبان یکی از بزرگان لشکر می‌شنود و ندیده عاشق می‌شود اما وقتی قضیه را با پدرش سام در میان می‌گذارد، با مخالفت شدید او مواجه می‌شود. کار به جایی می‌رسد که سام شخصاً راهی کابل می‌شود تا پسرش را منصرف کند اما تدبیر سیندخت، مادر رودابه، سام را نرم می‌کند و با گفت‌وگویی طولانی او را کمی تا قسمتی راضی به این ازدواج می‌کند. در نهایت ستاره‌شناسان به منوچهر، شاه ایران از عاقبت خوش این ازدواج خبر می‌دهند و وصلت زال و رودابه سر می‌گیرد.

خواستگاری و جهیزیه ای شاهانه
کیکاووس، شاه ایران وصف زیبایی سودابه، دختر شاه هاماوران را می‌شنود و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد. برای همین فرستاده‌ای را راهیِ هاماوران می‌کند تا او را از پدرش خواستگاری کند. شاه هاماوران هم که از طرفی می‌بیند خواستگار دخترش شاه ایران است و از طرفی دخترش هم مایل به این وصلت است، موافقت می‌کند و سودابه را با جهیزیه‌ای شاهانه به دربار کیکاووس می‌فرستد.

رستم‌ها هم عاشق می‌شوند
در یکی از روزهایی که رستم برای شکار به حوالی توران رفته بود، بعد از ناهار خوابش می‌برد و در نتیجه رخش به وسیله دو تورانی دزدیده می‌شود. وقتی رستم از خواب بیدار می‌شود، متوجه گم شدن رخش می‌شود. او به دنبال رد پای رخش از سمنگان سر درمی‌آورد و از شاه آن‌جا تقاضای کمک می‌کند. وقتی پای رستم به دربار شاه سمنگان باز می‌شود و تهمینه را می‌بیند، یک دل نه، صد دل عاشق می‌شود و او را از پدرش خواستگاری می‌کند. شاه سمنگان هم مگر در برابر رستم چاره‌ای جز موافقت دارد؟

خواستگاری با چاشنیِ چاه!
بیژن یکی دیگر از دلدادگان مشهور شاهنامه است. او به همراه گرگین میلاد برای از بین بردن گرازهایی که به مزارع مردم حمله کرده بودند، راهی می‌شود و بعد از انجام مأموریت با صحبت‌هایی که گرگین درباره زیبایی یکی از دختران افراسیاب به نام منیژه می‎‌کند، وسوسه می‌شود و برای دیدار منیژه به توران می‌رود. در این مسیر منیژه هم او را می‌بیند و به او دل می‌بازد و دایه‌اش را پیشِ او می‌فرستد. این دو نفر اما برای ازدواج با یکدیگر مانعی به بزرگی افراسیاب دارند که به شدت مخالف این ازدواج است و بیژن را بی‌رحمانه به چاه می‌اندازد تا بمیرد. در نهایت بیژن به دست رستم نجات می یابد و با منیژه ازدواج می‌کند.

ازدواج به سبک رومی
گشتاسبِ جوان وقتی از رسیدن به تاج و تختِ پدرش، لهراسب ناامید می‌شود، تصمیم می‌گیرد به شکل ناشناس از ایران به روم برود. در همان زمان قیصر روم طبق رسمی قدیمی، مجلسی را ترتیب می‌دهد تا دختر بزرگش، کتایون از میان حاضران، همسر آینده‌اش را انتخاب کند اما کتایون پیش از این مجلس، خواب می‌بیند که در مجلس پدرش جوانی نامدار و اصیل تنها در گوشه‌ای نشسته که شایسته ازدواج با اوست. از قضا در روز برپایی مجلس، خواب کتایون تعبیر می‌شود. او گشتاسب را در گوشه‌ای تنها پیدا می‌کند و دسته گلش را به نشانه انتخاب به او می‌دهد. به این ترتیب پدر و مادر اسفندیار با هم ازدواج می‌کنند.