من در سال 1338 شمسی در شهر ایذه و از تباری بختیاری متولد شدم ، دوران کودکی و نوجوانی و ایام تحصیل خود را در این شهر سپری کردم و سپس برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی مکانیک به خارج از کشور رفتم ، اقامت و تحصیل من در این دانشگاه با رویدادهای پر فراز و نشیب سالهای نخست انقلاب اسلامی ایران همزمان شده بود ، انقلابی که بسیاری از کشورهای منطقه را هم تحت تاثیر خود قرار داده بود ، و من در این مقطع بیش از هر زمان دیگر، وظیفه خود می دیدم که در راه صیانت از اعتبار و عزت سرزمین مادری ام " ایران" و انقلاب مردمی آن بکوشم و همین موضوع ، مقدمه ای شد تا در این مسیر به افتخار اسارت و آزادگی برای دفاع از عزت میهمنم نائل شوم.
بعد از بازگشت به کشور ابتدا در گروه ملی صنعتی فولاد اهواز مشغول بکار شدم و از سال 1367 در شرکت ملی حفاری شروع به فعالیت کردم ، قریب به 21 سال در بخش های مختلف فنی و عملیاتی – مهندسی این شرکت خدمت کردم و این حقیقت که طی دو دهه از پایین ترین رده های فنی تا معاونت مدیرعامل شرکت را به صورت حرفه ای طی کردم برایم افتخاری عظیم است.
در سال 1388 و با حکم مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به عنوان مدیرعامل شرکت حفاری شمال منصوب و مسئولیت آماده سازی این شرکت برای واگذاری تحت سیاست های ابلاغی رهبر معظم انقلاب درباره اصل 44 و اجرای طرح بزرگ اکتشاف و حفاری در میدان های نفتی و گازی ایران در آبهای عمیق دریای خزر به من محول شد که به حمدالله این دو امر مهم با موفقیت صورت گرفت.
شرکت حفاری شمال با موفقیت و بدون کمترین حاشیه ای وارد بازار بورس کشور شد و افسانه کشف منابع هیدروکربوری در دریای خزر هم به واقعیت پیوست .
شش سال حضورم دراین شرکت ، صحنه هایی از بالاترین تجربه همکاری با بهترین و شریفترین فرزندان ایران زمین را برایم رقم زد و با استعانت از خداوند و تکیه بر توان و تجربه همکارانم موفق شدیم این شرکت را از یک کمپانی کوچک و گمنام به یک نام معتبر و بزرگ در صنعت حفاری خاورمیانه تبدیل کنیم .
درباره کشف ذخایر بزرگ گازی در دریای خزر همین بس که بگویم در زمانی که ماموریت این کار از سوی مدیران وقت شرکت ملی نفت به من محول شد ، مدتها بود که دستگاه ها، تجهيزات و عمليات نيمه كاره رها شد و خارجي ها رفته بودند، معضلات و مشكلات عديده اي پيش روي ما بود كه گذر از هركدام از آن ها امروز به تجربه اي ارزشمند بدل شده است، در ابتداي كار بسياري از كارشناسان ما را از حضور در اين عرصه منع ميكردند، خطرات غرق شدن سكو را گوشزد ميكردند و حتي با نااميدي آن را عبث مي دانستند، دستگاه امیرکبیر تا پیش از آن زمان دوبار به صورت رسمی افتتاح شده بود اما بعد از هر مرحله مشکلات و حتی ترس از شروع کار مانع آغاز عملیات بزرگ کشف گاز در خزر شده بود، روزهایی که این ماموریت تاریخی را آغاز کردیم تقریبا همه محافل مدیریتی و کارشناسی ، حفاری در آبهای عمیق دریای خزر را " افسانه " می پنداشتند.
در عین حال قویا اعتقاد داشتم که با وجود سختي ها ، انجام این کار غيرممكن نبود، باور راسخ داشتم كه نفت خزر حق ملت ايران است. پس از آغاز دوباره ي كار برخي از قطعات و تجهيزات سكوي امير كبير از كار افتاده بودند، ناچار شديم تعدادي را دوباره خريداري كنيم، بخشي را در داخل بسازيم تا كار را از سر گيريم. اين كه ايران بتواند بي نياز از خارجيها نياز خود را مرتفع كند، به تكنولوژي ها و صنايع "هاي تك" دست يابد و خودش اميركبير را پس از خروج شركت خارجيGVA مديريت و راهبري كند، اين موضوع در باور شركت هاي خارجي نميگنجيد.
آن ها با تبليغات منفي كه مي شد، ما را بسيار ناتوان در صنعت و به ويژه در صنعت نفت ميدانند تا جايي كه در برخي سفرها به كشورهاي خارجي با تعجب از آن چه كه اكنون در ايران ميگذرد، ياد مي كنند، با تمامي اين چالش ها خطر و ريسك اين كار را پذيرفتم، چرا كه به حقانيت و توانمندی فرزندان رشید این کشور ایمان داشتم و هنوز به این توانمندی قویا ایمان دارم، هدفمان تأمين منافع ملي و مصالح كشور بود. لذا تمامي خواست هاي كارفرما را با بهره گيري از توانمندترين نيروها، مدرن ترين تجهيزات و البته با تعهد و اعتقاد خود محقق كرديم.
بعد از کشف بزرگ گاز در دریای خزر هم موضوع توسعه ناوگان حفاری ملکی جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار دادم ، دانستنن این حقیقت که کشور ایران از اواسط دهه 60 خورشیدی تا سال 1390 و به مدت 29 سال هیچ دکل حفاری را با مالکیت ملی ایران در آبهای خلیج فارس به کار نگرفته است حقیقتی تلخ بود که جان و روحم را آزار می داد، می دانستم آنچه باعث وقوع این حقیقت تلخ شده است تلاش باندهای ضدملی و دلالانی بود که نانشان در تنور اجاره دادن دکل به ایران پخته می شد و از این بازار انحصاری که به تضعیف قدرت ملی ایران منتهی می شد نهایت بهره را می بردند، به همین دلیل بود که با استفاده از فرصت و ضرورت کشور برای توسعه میادین مشترک ، ساخت دو دستگاه دکل حفاری مدرن سوپرریگ را در یکی از نامدارترین و معتبرترین مجموعه های جهانی دکل ساز در کشور چین در دستور کار قرار دادم و البته این بار هم مثل ماموریت کشف در خزر ، بسیاری از افراد کار ما را عبث و بیهوده و " ناشدنی" می پنداشتند و پیام می دادند که قدرت های انحصاری بازار دکل های حفاری ، اجازه خرید ملکی دکل توسط شرکتی ایرانی را نمی دهند اما مقاومت کردیم و عاقبت هم موفق شدیم بعد از 29 سال به این انحصار شوم پایان دهیم و دکل های حفاری سحر 1 و سحر 2 را به عنوان پیشرفته ترین دکل های حفاری مدرن با پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی وارد آبهای خلیج فارس کنیم.
در تمام مدت حضورم در شرکت حفاری شمال به دلیل اعتقادی که به توانمندی نیروی انسانی ایران و شور و شعور جوانان ایران زمین دارم موضوع " افزایش توان تخصصی ایرانی" را سرلوحه کارم قرار دادم و به حمداله در این شش سال صدها جوان ایرانی مشغول بکار و در بالاترین رده های تخصصی صنعت حفاری آموزش دیدند و امروز هر کجای ایران و جهان که هستند پرچمدار عزت و اقتدار فنی و تخصصی ایران هستند.
مــردی از دیـار نـور می آیـد ...
گفته بودندکه مسیحا نفسی می آید ...
کوچه پس کوچه های شهر , نشان از صداقت او دارد . مردی که با کوله باری از تجربه و اعتماد پای در میان راهی نهاده است که قطعا نویدبخش بسیاری از چشمان منتظر است.
پاییز رنگارنگ سال یک هزار و سیصد و سی هشت , خبر خوشی را در بر داشت و " هدایت اله " دیده به جهان گشود .
دوران رشد و بالندگی وی به سرعت سپری می شد و روحی بزرگ در کالبدی ظریف به بالندگی می رسید.
روح بزرگ او بدنبال چراهای زندگی اش بود . آنچه باید برای آینده خود رقم می زد . بارها و بارها در ذهن خلاق خود به تصویر کشیده بود . دورنمایی از افق را پیش رو داشت و لحظه رسیدن به آرمانهایش را نزدیک می دید . البته و صد البته آن شد , که می خواست و آنچه را که خداوندش در نهاد وی گذاشته بود و می خواست بشود .
با لحن شیرین و خودمانی اش می گفت:
" دوست داشتم هر چیزی را از کار و مهارت را بیاموزم , از 11 سالگی در کنار پدر , سترگ بودن را آموختم . و مردان مرد بودن را تجربه کردم . کار لذت زندگی ام شد اما فهمیدم که باید با علم و دانش عجین شود "
شهرستان ایذه خاستگاه بزرگ اندیشمندانی است که هر از چند گاهی پای به عرصه های مختلف علم و دانش و هنر می نهندو نقش برجسته ای ماندگار بر دل های مردمان شهر خود مالمیر می شوند .
خادمی به دنبال پاسخ به چرایی های درون و درخواستهای خود برای کسب علم و دانش , کوله بار سفر بر دوش نهاد و راهی دیار غربت شد . تا عزم خود را جزم کند و به رویاهایش را تحقق بخشد.
سختی دوران تحصیل در خارج از کشور نتوانست روح پرسشگر او را به بند بکشاند و او همچنان با امید به روزهای بزرگ و شکوفایی آرمانهای بزرگش که چیزی جز خدمت به خلق و خشنودی خداوند نبود , ایستادگی کرد .
مام وطن منتظر ورود فرزندش بود , و او به کشورش بازگشت .
او به ایران دیار عشق و علاقه اش بازگشت و این بار آزمایشی دیگر ,راهی سخت تر و مردی راسخ تر ...
می توانست با قبول پیشنهادات , دوباره سمت هایی را در خارج از کشور در سفارت خانه ها انتخاب کند , اما او دیگر مرد میدان داری شده بود .
ماند و موزه ی همت بالا کشید و در گروه صنعتی فولاد شروع بکار کرد .
خادمی کمبود ها و بحران زمان را خوب در می یافت زیرا همواره نگاه تیزبین و دقیق وی بود که او را از سایر همکاران و دوستانش متمایز می ساخت .
با تلاش شبانه روزی توانست در اوج هجوم نابرابر بعثی ها با اسلحه دانش و مهارت به میدان کارزار برود و اقدام به ساخت گلوله خمپاره کرد و این یکی از اولین های او بود .
خادمی همواره جزو اولین ها بود و هر اقدامی را که انجام داد در نوع خود اولین بود . و بعد از آن دومی نداشت.
و این بود که وی محور توجه و کانون نگاه دولت مردان قرار گرفت و در سال 68 در شرکت ملی حفاری ایران شروع به کار کرد .
مردی که در هر لحظه توان , علم و دانش مدیریتی خود را در راه اعتلای میهن اسلامی اش نثار کرد , از همان ورود به صنعت حفاری لحظه ای از یاد و اندیشه همتبارانش غافل نماند .
عشق به مردم و خدمت به آنان بود که هر کجا پا می نهاد تعدادی از آنان را مشغول به کار می کرد.
همیشه فکرهای بزرگ از آن انسانهای بزرگ است . و کارهای بزرگ را بی ادعا و بی منت , با دستان تمنا به دیگران هدیه می کنند . بدون اینکه چشم داشتی را داشته باشند .
قریب به دو دهه تلاش بی وقفه وی , خادمی به تهران فراخوانده شد .
او که هر بار گره گشای هر قفل بسته ای بود , این با به مدیر عاملی شرکت حفاری شمال منصوب گردید تا بتواند کارهای نیمه تمام را به اتمام برساند
و بار دیگر تاریخ شاهد این بود که مردی از خطه ی بختیاری از سرزمین باستانی با غروری سترگ , مسئولیتی عظیم را پذیرفت . بزرگ مردی که همانند آرش تمام توان خود را در تیری نهاد و مرز ایران و توران را مشخص کرد.
خادمی با تکیه به خداوند منان و اعتماد به توانایی اش و با مسئولیت خود , دستور جابجایی و حرکت سکوی حفاری را به سمت مرزی نا معلوم صادر کرد تا مرزی از مرزهای ایران عزیزش را تثبیت کند . و هیچ چیز نتوانست جلودار او شود تا به هدف خود رسید و با تلاش زیاد موفق به اکتشاف نفت در عمق آبهای فیروزه ای خزر گردید . و این کار نیز یکی از اولین ها بود که توسط خادمی صورت گرفت .
ثبت نام الیما , نام سرزمین پر افتخارش را جهانی کرد . خادمی در خدمت به کشورش و طرح های ملی تمام توان خود را به کار گرفت و بارها به عنوان کارآفرین نمونه و فعال اقتصادی انتخاب گردید .
خادمی مرد عمل است , حرفی را نمی زند مگر اینکه توان انجام دادنش را داشته باشد.
او به شفافیت آب است و استواری کوه ( مثل آب زلال است و مثل کوه استوار )
او به مهربانی و گستردگی دشت است و به وسعت بی انتهای آسمان می ماند .
با تو می گویم سخن ای بزرگ مرد افتخار آفرین , ای تکمیل کننده شناسنامه غیرت و جوانمردی بختیاری
ای که چونان پدری برای دیارت پدری کردی
اکنون روزگار از ان ماست و این مائیم که باید پاسخگوی سلام دوباره تو باشیم .
دستان با صداقت ما پشتوانه دستان پر ز مهر و توانمند تو باشد
سلام بر تو ای نور
ای از دیار افق های آبی و بیکران , ای از دیار دل های پاک آسمانی
همت بلند مردم , پشتیبان تو باد ...
دست حق نگهدارت باد ...