خوزنیوز/ هوشنگ رادمنش: وقتی نماینده فلان شهرستان با تعصب به دنبال زنده کردن خاطرات تاریخی چند صدساله است، وقتی فلان مدیرعامل دستور میدهد که از فلان قوم و فلان شهر، استخدام نشود، وقتی جماعتهای نخبگان هر شب جلسه میگیرند که سهم نژاد و شهر و طایفه و فامیل در هرم قدرت چقدر باشد، حالا باید گوشمان به سخنان یک فرماندار آشنا شود که فریاد میزند: «قول میدهم تا لحظهای که هستم یک میلیمتر از خاک شهرستان جدا نخواهد شد»!
آیا دشمنی به این شهر حمله کرده است؟ آیا همچون سالهای دور، قرار است با توپ و تانک به دروازههای شهر بریزند و جان و ناموس مردم به خطر افتد؟ بهتر است از زبان این فرماندار محترم بشنویم که قضیه چیست:
فرماندار ویژه شهرستان... گفت: «شایعات منتشرشده در فضای مجازی مبنی بر تغییر تقسیمات کشوری و مرز این شهرستان را مطلقاً بیپایه، دروغ و موهوم عنوان کرد.»
عجب! پس قضیه فقط به برخی شایعات در خصوص تقسیمات کشوری منجر میشود! همین! برای این است که ایشان فریاد میزنند که نمیگذارند یک میلیمتر از خاک... به شهر همسایه! برسد! بله شهر همسایه! ... اما ادامه خبر:
فرماندار ویژه به اعضای شورای شهر و دیگر مسئولین تذکر داد که: «این مسئله موضوعیت ندارد و جلسهای نه در استانداری و نه با شهر همسایه! در این خصوص تشکیل نشده که متأسفانه برخی مسئولین با مانور بر روی این شایعه باعث برانگیختن اعصاب مردم شدند.»
شما را به خدا ببینید کارمان دارد به کجا کشیده میشود؟ نماینده دولت که باید مجری تصمیمات دولت باشد، برای آنها شاخ و شانه میکشد:
وی ضمن انتقاد از دستگاههایی که باید به مردم امنیت و آرامش بدهند به شایعات دامن میزنند افزود: «نمایندهها و هیچ مسئول دیگری قادر به تغییر مرز جغرافیایی بین این دو شهرستان نخواهند بود و هم ما و هم شهر همسایه که از شایعات لطمه دیدهایم، بر سر قرارهای قبلی کارشناسی هستیم و با کارشناسیهای لازمی که صورت خواهد پذیرفت این مسئله برطرف و بدون شک یک میلیمتر از خاک ...جدا نخواهد شد.»
اما بنده خدمت این فرماندار سختکوش عرضی داشتم که برادر، بعد چه میشود؟ اگر یکهویی! یک مصوبهای از دولت (مانند خیلی از مصوبات یکشبه) آمد که برخلاف حرف شما بود، آنوقت چه میکنید؟ آنوقت این پرچمی را که شما به دست گرفتهاید به که خواهید داد؟ به جوانانی خشمگین و پر از احساس غروری که شما به آنها دادهاید؟
چنین سخنانی در این استان تازگی ندارند. بسیاری از ما که تریبون عمومی در دسترسمان است توجه نمیکنیم که تزریق چنین غرورهایی چه سرنوشتی را برای نسل آینده ما رقم میزند. وقتی ما با استان همسایه آن میکنیم که مانند شمر از آنها یاد میشود، حالا هم از شهر همسایه چنان یاد میکنیم که انگار چون دشمنی به فتح شهر دیگر آمدهاند، لابد ادامه این بازی به مناطق یک شهر و سپس به محلات، خیابانها، کوچه و خانهها کشیده خواهد شد؟
این تصویری که از مناسبات میان ما در حال شکل گرفتن است، تصویری نیست که باید برای نسل آینده برساخته شود. از این حرفها، مایهای برای دوستی، مهربانی و اعتماد که لازمه یک ملت بودن است، برنمیآید.