فاجعه دقیقا چیست و از کجا آغاز میشود؟ هر اشتباهی چه بزرگ و چه کوچک قطعا فاجعه نیست. شاید فاجعه معنایی فراتر از این داشته باشد
فاجعه دقیقا چیست و از کجا آغاز میشود؟ هر اشتباهی چه بزرگ و چه کوچک قطعا فاجعه نیست. شاید فاجعه معنایی فراتر از این داشته باشد.
یک اشتباه یا رخدادی که زمانی همه را به تحیر یا ناراحتی وامیداشته است اکنون دیگر واکنش هیچکس را برنمیانگیزد نام این لحظه را میتوان فاجعه گذاشت حال آن اتفاق یا اشتباه میتواند فراگیر و جهانی باشد یا این که کوچک و مختص یک نفر باشد.
این چند سطری کوتاه مقدمهای است تا در دل اتفاقات یک حوزه که به بیان اکثر کارشناسان و مردم حوزهای مهم است برویم.
حوزهای که برخوردها با آن به سه دسته تقسیم میشود دسته اول آن را با اهمیت میشمارند، دسته دوم از آن نفع میبرند و دسته سوم هم هنوز به درک اهمیت آن نرسیدهاند که روی مطلب با دو دسته اول است و با گروه سوم کاری نداریم.
میراث فرهنگی تقریبا نامی آشنا برای همه است و هر انسانی چه بیفرهنگ و چه بافرهنگ یک بار این نام به گوشش رسیده است و حداقل برای یکبار اتفاقی یا اختیاری گذرش بر این میراث چه ملموس و چه ناملموس افتاده است.
'میراث فرهنگی' عبارتی است که درباره اهمیت آن سخنهای فراوان رفته برای همین نگارنده ترجیح میدهد از تکرار این اهمیت عبور کند.
روی سخن در این نوشتار میراث فرهنگی خوزستان است و اتفاقاتی که بر سر آن رفته است. اگر از مدیریتهای مختلف میراث فرهنگی برای رد هر گونه سوتفاهم و جهتگیری فاکتور بگیریم و فقط و فقط بخواهیم به نفس میراث تاریخی خوزستان و آنچه که نامش میراث است نگاهی گذرا و کوتاه بیندازیم روند وضعیت آن از گذشته تاکنون جای بسی تامل دارد.
موجودیت میراث تاریخی در استان خوزستان در واقع همین است که در حال حاضر وجود دارد، از آن کم میشود اما بر آن افزوده نمیشود برای همین از بین رفتن بخشی از میراث برابر است با نابودی آن برای همیشه.
از دیرباز و در دورههای مختلف انجمنها و نهادهای مردمی همیشه در کنار میراث فرهنگی خوزستان بودهاند و دغدغهها و نگرانیهای این حوزه را انتقال دادهاند. هر بار اگر بنایی نیاز به مرمت داشت رسانهای میشد یعنی علاوه بر انجمنهای دوستدار میراث تاریخی و فرهنگی، این مساله برای رسانهها بسیاری با اهمیت و نگران کننده میشد آنقدر که در پی انعکاس آن واکنش اجتماعی را بر میانگیخت.
گاها دیده میشد وقتی بنایی در یک شهر دچار آسیب میشود علاوه بر مردم آن شهر یا منطقه از دیگر استانهای دیگر نیز ابراز نگرانی میکردند و این اتفاق را جدی میگرفتند و واکنشهایی در این باره از خود بروز میدادند و حتی برای آن دست به تجمع در واکنش به تخریب آن نیز میزدند که آخرین مصداق آن را در تخریب سرای عجم شاهد بودیم و پس از آن رفته رفته این گونه کنشهای اجتماعی کمرنگ شد.
اگر به سیر روند تخریبها و نوع واکنش رسانهها، در برخورد با اتفاقات این حوزه نگاه کنیم و آن را مورد بررسی قرار دهیم متوجه میشویم که اخبار این حوزه کم کم تاثیر خود را از دست داده و حتی شاید خبر تخریب یک اثر تاریخی مهم دیگر برای مردم و مسئولان اهمیتی نداشته باشد و بی اعتنا از کنار آن میگذرند.
میتوان گفت پس از تخریب سرای عجم روند نزولی توجه رسانه ای به میراث افزایش یافته و میزان واکنشها به اخبار این حوزه کاهش یافته آن قدر که پس از آن نیز اخبار تخریب بسیاری دیگر از اماکن تاریخی همچون تخریب بخشی از 'خانه عباسیان' رامهرمز، تعرض پایههای برق به عرصه محوطه معبد باستانی سرمسجد، تخریب بخشی از قلعه افشار در شوشتر، تخریب گنبد بقعه شاهزاده احمد اندیمشک و... با وجود این که منتشر شد اما دیگر واکنشی که باید در برنداشت.
پس از ادامه این سیر علاوه بر کاهش میزان کنشها از سوی مردم، رسانهها نیز نسبت به این اتفاقات سرد شدند و دیگر پیگیری جمعی را از سوی رسانههای استان شاهد نبودیم.
از آن سو نیز به نظر میرسد که برخی انجمنهای مردم نهاد میراثی و تاریخی همچون گذشته به مانند یک انجمن مردم نهاد واقعیِ و بدون وابستگی به هیچ نهاد دولتی واکنشهای لازم را چه عمدا و چه سهوا به میراث تاریخی ندارند و در برخی مواقع نیز یا به خواب فرو رفتهاند یا خود را به در جهت کسب منافعی به خواب زدهاند این در حالی است که در دولت فعلی فضای فعالیت برای انجمنهای به نسبت گذشته بازتر و حتی انجمنهای مردم نهاد در حوزههای دیگر بسیار فعالتر از گذشته شدهاند و توانستهاند مطالبات بر حق خود را منصه ظهور برسانند.
مخلص کلام این که تکرار اتفاقاتی چون تخریب، مرمت نکردن و بیتوجهی به میراث فرهنگی زنگ خطری نه فقط برای میراث امروز این شهر و دیار بلکه برای آینده و هویت یک ملت است؛ هویتی که سالیان دراز پیشینیان آن را از خود برای ما و آیندگان بر جای گذاشتند و لازمه توجه به آن در همه زمان ها و مکان ها حس میشود.
رسانهها، مردم، سمنها و نهادهای مربوطه همه و همه اضلاع به هم پیوسته یک جریاناند که با ارتباط مناسب و به موقع میان آنها میتوان نتیجهای مطلوب را دریافت کرد.
سکوت رسانهای در برابر میراث فرهنگی به ناآگاه ماندن مردم در این زمینه دامن میزند و خاموشی انجمنهای مردم نهاد، روحیه فعالیت و مطالبهگری را آهسته آهسته در نطفه خفه میکند و مرگی تدریجی گربیان میراث تاریخی و فرهنگی را خواهد گرفت و آنگاه شاید ما روزی به خود آییم که دیگر کار از کار گذشته باشد!
عاطفه جوادی