این اوصاف از این جزیره مسطح و هموار کافیست تا آن را در طول تاریخ یکی از اهداف اشغالگران و مورد توجه صنعتگران و خواستگاه مهاجرین سازد.
ظهر 31 شهریورماه سال 59 بود که صدای غرش فانتومهای عراق آسمان چند شهر ایران را به لرزه در آورد و ساعتی بعد، صدام حسین، رئیس جمهور معدوم و دیکتاتور سابق این کشور در مقابل دوربینهای تلویزیونی حاضر شد و بهطور رسمی علیه کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام جنگ کرد.
لشکرهای پیاده عراق، ضمن اینکه از چند محور به مرزهای ایران یورش بردند و در ساعات و روزهای اولیه موفق به در تصرف آوردن چند شهر مرزی کوچک و بیدفاع شدند، از زمین و آسمان و دریا خاک ایران را مورد تجاوز قرار دادند و در روزهای آغازین این جنگ تحمیلی نالههای بسیاری را بر ملت غیور ایران به ویژه مرزنشینان قهرمان تحمیل کردند و شهدای بسیاری که غالبا غیر نظامی و یا نیروی مسلح مردمی بودند، به شهادت رسیدند و مردم زیادی نیز آوره شدند.
ارتش عراق با استعداد فراوان که شامل چندین لشکر و تیپهای پیاده، ادوات جنگی مجهز و پیشرفته دنیا، حمایت نیروی هوایی ارتش این کشور و غرش توپخانههایش، به مرزهای خوزستان حمله وحشیانهای را آغاز کرد که خرمشهر در کانون این حملات و توجه بعثیها قرار داشت.
عراق ضمن اینکه در زوهای آغازین جنگ به واسطه فقدان مرز خاکی با عراق، آبادان را به وسیله توپخانه و هواپیماهای جنگی مورد هجوم قرار داده بود، پس از نا امید شدن از اشغال این شهر، همچنین سقوط بخش شمالی خرمشهر در روز چهارم آبانماه سال 59، دشتهای غرب کارون را دور زده و از سمت تپههای مدن در شمال آبادان این شهر را در محاصره 280 درجهای درآورد تا بتواند با استفاده از فشار نیرو و آتش توپخانه، آبادان را به تصرف در آورد.
اوائل آبان ماه سال 59 برای آبادان در حالی آغاز شد که نیروهای نظامی و شبه نظامی در آبادان که همان مدافعان شهر به شمار میرفتند که از یک توان مردمی برخواسته بودند، در حال دفاع از شهر و در تفکر ساماندهی نیروها بهسر می بردند که نیروهای عراقی با استفاده از تکنیک غافلگیری آبادان را به طور کامل دور زده و به نقطه کوری در نخلستانهای کوی ذوالفقاری رسیدند.
نیروهای بعثی به چند دلیل این نقطه را برای نفوذ به جزیزه آبادان انتخاب کردند.
نخست اینکه آنها سعی داشتند با استفاده از پوشش نخلستانها از دید رزمندگان اسلام دور مانده و به راحتی وارد شهر شوند، دوم اینکه در آن برهه از زمان، این منطقه از ذوالفقاری در انتهای شهر قرار داشت و جزو آسیبپذیرترین نـقطه آبادان محسوب میشد، به همین خاطر نیروهای بعثی سعی داشتند از این نقطه کور برای ورود و اشغال آبادان استفاده کنند.
همچنین این نقطه یکی از کم عرضترین مناطق آبادان بود که نیروهای عراقی به واسطه عبور از بهمنشیر، میتوانستند در صورت عدم برخورد با مانعی جدی، آبادان را دور زده و ارتباط جنوب و شمال این شهر را به یکدیگر قطع کنند و از طرف دیگر به خاک خود در آن سوی اروند دست پیدا کنند، عریضترین نقطه منطقه ذوالفقاری از بهمنشیر تا اروند رود چیزی حدود سه کیلومتر است و عبور عراقیها و دستیابی آنها به خاک آبادان میتوانست سقوط این شهر را قطعی کند.
«دریاقلی سورانی» در این اوضاع و احوال فورا عازم شهر شد و در حالی که نیروهای عراقی متوجه حضور او شده و با تیراندازی او را زخمی کرده بودند، ضمن فریاد زدن در خیابانهای ذوالفقاریو با خبرکردن مردم از هجوم نیروهای عراقی، خود را به مقر فرماندهی نیروهای نظامی در آبادان رساند و از تحرکی بزرگ و گذری خطرناک توسط عراقیها بر روی بهمنشیر خبر داد.عراقیها فورا پل معلقی را بر روی بهمنشیر تعبیه کرد و شروع به انتقال نیرو از روی بهمنشیر به داخل شهر آبادان کردند که در این هنگام، مرد اوراقفروشی که در همان مکان سکنی داشت، متوجه تحرکاتی بر روی بهمنشیر شد و با پیگیری بیشتر به حضور نیروهای عراقی پی برد و متوجه یک حمله خطرناک از سوی آنها شد.
نیروهای بعثی در بامداد جمعه، نهم آبان سال 59، و تنها پنج روز پس از سقوط خرمشهر، با عبور از رودخانه کارون و عبور جادههای آبادان به اهواز و ماهشهر و دور زدن جزیره آبادان از سمت تپههای مدن در شمال آبادان، پل شناوری روی بهمنشیر نصب کردند و در نخستین گام چند گردان تکاور و نیروهای مکانیزه بعثی که به توپهای 106 و موشکها و تیربارهای سنگین مجهز بودند، نخستین نیروهایی بودند که با عبور از این رودخانه وارد آبادان شدند.
نیروهای مسلح حاضر در شهر، در حالی از حضور دشمن در آبادان با خبر شدند، که نیروهای عراقی تا پاسگاهی که سر راه آبادان ـ خسروآباد بود، پیشروی کرده بودند.
نیروهای مردمی تا رسیدن نظامیهای موجود در شهر به درگیری با عراقیهای در نزدیکی پاسگاه خسروآباد پرداختند و ساعتی بعد، نیروهای مدافع آبادان نیز که غالبا نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای مردمی بودند به سرعت اقدام به ساماندهی کرده و با تمام قوای موجود و مهماتی که در اختیار داشتند با هر وسیلهای که وجود داشت خود را به محل نفوذ نیروهای عراقی رساندند که در ساعات آغازین روز نهم آبانماه، درگیری بین طرفین آغاز شد.
عراق نیز برای پیروزی در این عملیات، تیپ شش از لشکر سه زرهی به همراه واحدهایی از تیپ 33 نیروی مخصوص را وارد عمل کرد و نحوه عملیات نیز به تبعیت از عبور نیروهای دشمن از کارون طراحی و در معرض اجرا قرار گرفت.
سرانجام در نیمه شب تاریک و بی سر و صدای بیابانهای آبادان، جنگ نا برابری در کوی ذوالفقاری آغاز شد، نیروهای مدافع شهر در انتهای ذوالفقاری و در ورودی جاده خسروآباد خط پدافندی تشکیل داده و از پیشروی عراقیها جلوگیری کردند، درگیری سختی بین نیروهای خودی با حداقل امکانات و نیروهای بعثی مجهز به سلاحهای پیشرفته رخ داد و مدافعان آبادان تا بعدازظهر فردا با گرفتن تلفات بسیار از نیروهای متجاوز و تقدیم شهدایی چند، با تمام وجود و با هر آنچه که در دست داشتند، مانع از سقوط آبادان شدند.
نیروی هوایی نیز در این روز، موفق به انهدام پلی شد که عراقی بر روی بهمنشیر نصب کرده بودند، و به همین خاطر عراق در راه فرار و عقبنشینی دچار چالش بزرگی شد و این امر باعث شد تا از خود کشته و اسرای زیادی بر جای بگذارند که تا روزهای متمادی، ساحل بهمنشیر سرشار بود از جنازه نظامیان عراقی که بر روی آب شناور بودند.مدافعان قهرمان آبادان (که سلام خدا بر ایثارگران و شهیدان این آوردگاه بزرگ باد)، در جنگی سخت و گاه تنبهتن، سرانجام موفق شدند در شامگاه نهم آبان بر نیروهای متجاوز چیره شوند و ضمن گرفتن تلفات، غنائم و اسرای بسیار، آبادان را از سقوط حتمی نجات داده و ارتش بعث را تا پشت بهمنشیر به عقب برانند.
ناکام ماندن عراق در اشغال آبادان، بعثیها را در بهتی عمیق فرو برد و باعث شد دشمن برای پیشروی در دشتهای وسیع جلگه خوزستان دچار مشکل شود، چرا که با عدم توفیق در اشغال آبادان، امکان داشتن عقبهای محکم همچون این شهر از کف صدامیان رفت و آنها با محاصره آبادان عملا این خواسته خود را به گور بردند.
عملیات موفق کوی ذوالفقاری در حالی که عراق را از دسترسی به جزیره آبادان مایوس کرد، به مدافعان آبادان اعتماد به نفس داد و آنها باور کردند که میتوان حتی با کمترین تجهیزات و سلاح انفرادی با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و او را عقب راند.
فردا سالروز حماسهای است که به دست توانای مردم آبادان و پاسداران و ارتشیان جان بر کف موجود در شهر آن روزها رقم خورد، در نهم آبان ماه سال 59 این طیف کوچک و کم بضاعت اما قدرتمند، با دستان خالی از غافلگیری خارج شد و مانع از رقم خوردن یک پیروزی بزرگ برای صدام شد و اجازه نداد، ارتش بعث به جایزه بزرگ خلیج فارس (پالایشگاه آبادان) دست یابد.حدود 10 روز بعد عدهای از رزمندگان سپاهی و بسیجی با عبور از بهمنشیر به عراقیها حمله کردند و ضمن انهدام بخشی از نیروهای دشمن مستقر در کنار جاده قفاس، 130 نفر از آنها را به اسارت درآوردند، این حمله باعث شد تا عراقیها تا میدان تیر آبادان عقبنشینی کنند.
بدین ترتیب نیروهای باقیمانده در آبادان با حداقل امکانات، اما با دلی سرشار از امید و ایمان و توکل به خداوند متعال و البته رهبری حضرت امام خمینی(ره) با دشمن تا بن دندان مسلح مقابله کردند، و اجازه ندادند خاک ارزشمند آبادان برای لحظهای در کف دشمن خناس بعثی بیفتد.
تاریخ، حماسه ذوالفقاری را از یاد نخواهد برد، این رشادت فرزندان ایران و آبادان، در حافظه تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند تا به همگان بیاموزد، ملتی که با سلاح ایمان به جنگ ظلم و کفر برود، به یاری خداوند پیروز است و بر پیروزی خود میبالد، و ملتی که شهادت دارد هیچگاه اسارت نخواهد داشت.
«إِن یَنصُرکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُم ۖ وَإِن یَخذُلکُم فَمَن ذَا الَّذی یَنصُرُکُم مِن بَعدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنونَ»