وی که در دوران مبارزات انقلاب جوانی ۲۲ ساله بود، خاطرات روزهای دهه فجر را این گونه شرح داد.
دوشنبه ۱۲ بهمن ۵۷:
با گسترش قیام مردم و خروج شاه از کشور، در روز ۱۲ بهمن ماه سال ۵۷ از تمامی بلندگوهای شهر خبری مبنی بر نزدیک شدن هواپیمای حضرت امام خمینی(ره) به ایران اعلام شد.
بعد از شنیدن این خبر تمام مردم به کوچه و خیابانها آمدند و با تقسیم شیرینی و انجام شادی بی صبرانه منتظر ورود معمار کبیر انقلاب بودند.
قرار شده بود لحظه ورود امام خمینی (ره) به صورت زنده از صداو سیما پخش شود چون در آن روزها اکثر خانهها به دلیل پخش برنامههای فاسد نظام شاهنشاهی از صدا و سیما تلویزیون نداشتند، افرادی که در خانه تلویزیون داشتن آن را به خیابانها می آوردند و یا مردم را به خانه هایشان می بردند تا همگی شاهد حضور امام خمینی در کشور باشند.
پس از پایان مراسمات ورود امام خمینی (ره)، به طور ناگهانی عکس شاه در قالب تلویزیون قرار گرفت و سرود شاهنشاهی اجرا گردید؛ مردم از این اتفاق بسیار خشمگین شدند و حتی برخی اقدام به شکستن تلویزیونها کردند اما این صحنهها نتوانست جلوی شادی مردم را بگیرد و همگی به خیابانها آمدند و با تمام توان شعار "دیو چو بیرون رود فرشته درآید" را سر میدادند.
سه شنبه ۱۳ بهمن ۵۷:
بعد از سخنرانی امام خمینی در بهشت زهرا و گفتن جمله "من دولت تعیین می
کنم، من در دهن این دولت میزنم" مردم شور و حال عجیبی پیدا کردند به همین
خاطر پیر و جوان، زن و مرد به خیابانها آمدند و با صدور قطعنامهای
درراهپیمایی، از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی کردند و طی
اقدامی خودجوشانه اسامی خیابانها را رسما تغییر دادند.
درگیری پراکندهای با نیروهای گارد شاه به وجود آمد و چند نفر زخمی شدند اما هیچ چیز مانع مردم نمی شد، همه چیز در اختیار آنان در آمده بود، همچنین اخبار تازه از تهران گرفته میشد به صورت روزنامه دیواری به اطلاع مردم میرسد.
ادارات، کارخانجات و مدارس تعطیل بود و هیچ کس دولت را به رسمیت نمیشناخت بر همین اساس از پلیس و نیروهای نظامی حرف شنوی نداشتند و حتی دیگر قبوض برق و آب را هم پرداخت نمیکردند.
روستاییان هم در آن روزها به کمک مردم شهر دزفول میآمدند و چون روستا از درگیریها دور بود نان و آذوقه برای مردم درگیر مبارزات آماده میکردند و آنها را به شهر میفرستادند.
چهارشنبه ۱۴ بهمن ۵۷:
در دزفول از مدتها قبل ۲۲ بهمن رژیم برای باز گذاشتن دست متخلفین و ایجاد فضای رعب و وحشت، نیروهای گارد نظامی و پاسبان را از شهر خارج کرده بود تا شاید مردم با نا امنی متوجه ضرورت وجودشان شوند، اما این مکروحیله در جهت رشد و تکامل انقلاب همچنین تمرینی برای پاسداری از انقلاب به نفع مردم تمام شد، چراکه خود مردم شهر حفاظت از خانهها، اموال عمومی و حتی پاکسازی شهر را به عهده گرفته بودند.
ستاد هماهنگی کمیته های انقلاب زیر نظر مرحوم آیتالله قاضی دزفولی نبض کلیه جریان را به عهده داشت و تمام اموال مردم اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، نظامی و امنیتی را اداره میکردند.
به خاطر دارم، رادیو بیبیسی اعلام کرده بود تنها شهری که در ایران حکومت اسلامی را تشکیل داده و همه چیز به دست مردم با رهبری شخصی به نام آیتالله قاضی اداره میشود شهرستان دزفول است.
پنجشنبه ۱۵بهمن ۵۷:
غلامحسین سخاوت ادامه داد: در چهارمین روز از دهه مبارکه فجر مردم دزفول
همانند سراسر کشور به دستور امام خمینی(ره)، بین نیروهای گارد شاه و پلیس،
اعلامیه های امام همراه با گل و شیرینی تقسیم می شد.
بعد از این ماجرا فرماندهان ارتش، شهربانی و کلانتری دزفول به دیدار آیتالله قاضی آمدند و وفاداری خود را به انقلاب اعلام کردند.
پیوند بین نیروهای نظام و مردم موجب خشم و اضطراب رژیم و سرسپردگان شده بود.
به خاطر دارم، در روز ۱۵ بهمن شایعه ای در بین مردم راه افتاد که بالگرد حامل دو فرمانده طاغوتی برای سرکوبی انقلاب مردم و تدارک حمله هوایی عازم شهرستان دزفول بوده که توسط نیروهای الهی و غیبی سرنگون شده، این شایعه که موجبات جشن و شادی را بین مردم راه انداخت باعث ایجاد رعب و وحشت در دل نظامیان شاهنشاهی شد.
جمعه ۱۶ بهمن ۵۷:
همزمان با اداره شهر توسط جوانان پرشور انقلابی جوانان دیگر مشغول آماده
سازی خود برای دفاع برابر حملات مسلحانه رژیم نمودند، گرچه قلب همه روشن
بود که کار حکومت پهلوی تمام است.
شنبه ۱۷بهمن۵۷:
در این روز هم به خوبی عملکرد مردم و تب و تاب آنان برای رسیدن و پیروزی
کامل مشاهده می شد. جوانان فعال در کمیته ها همچنان مشغول شناسایی
ساواکیها، دزدان، جاسوسان و ضد انقلابی ها بودند و خانه آیت الله قاضی
بیان مساجد جامع محلی بود که بعد از دستگیری آنان تصمیمات محاکمه شان گرفته
میشد.
یکشنبه ۱۸ بهمن ۵۷:
در این روز
از طرف آیت الله قاضی و رهبران انقلاب در دزفول همزمان با تهران کمیتههای
سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی کشاورزی، نظامی و امداد در خانه آیت الله
قاضی و مسجد جامع رسما مشخص شدند و مسئولان کمیته ها بنا به تجارب و سن و
سالشان تعیین گردیدند.
دوشنبه ۱۹ بهمن۵۷:
در این روز پس از دیدار پرسنل نیروی هوایی با امام خمینی در مدرسه رفاه
نیروهای گاردی شاه در دزفول کمکم بساط خود را از چهارراه شریعتی، میدان
مثلث و شیخ انصاری جمع کردند و همراه با خانواده های خود به پایگاههای
اطراف شهر پناه آوردند.
در ۱۹ بهمن مردم در میدان شیخ انصاری دزفول جمع شدند و به عنوان اولین شهر همراه با نیروهای ارتش مجسمه شاه را که در میدان نصب شده بود به پایین آوردند، مردم آن را تا نزدیکی رودخانه بر روی زمین کشیدند و سپس مجسمه را در آب انداختند.
بعد از پایین آوردن مجسمه شاه، مردم یکصدا شعار می دادند "ما بت ها را شکستیم، خمینی منتظر تو هستیم"، "ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی" در عصر همان روز نیروهای گارد شاهنشاهی به میدان مجسمه آمدند و برای انتقام از مردم شروع به تیراندازی هوایی و زمینی کردند که باعث مجروح شدن چند نفر شدند اما دیگر این اقدامات بی فایده بود چرا که مردم مسلمان در مقابل آنان می ماندند و با شجاعت از انقلابشان دفاع میکردند.
در اتفاقات ۱۹ بهمن حماسه حضور قاطعانه ارتش در صحنه انقلاب به وقوع پیوست و طلیعه پیوند ارتش با ملت انقلابی ایران به وضوح آشکار گردید.
سه شنبه ۲۰ بهمن ۵۷:
پس از درج خبر بیعت نیروی هوایی با امام خمینی(ره) در تهران، پرسنل،
همافران، درجهداران و افسران پایگاه چهارم شکاری دزفول با لباس کامل نظامی
همراه با خانواده خود به میان مردم دزفول آمدند.
آنان از خیابان شریعتی و آفرینش به سمت مسجد امام خمینی حرکت شرکت میکردند و مردم را در آغوش میکشیدند.
در
آن روز که هیچ یک از مردم در خانهها نمانده بودند با گل و شیرینی به
استقبال همافران و افسران نیروی هوای آمده بودند پس از آن نیروهای ارتش تیپ
۲ زرهی دزفول و پرسنل شهربانی به دنبال پرسنل نیروی هوایی به خیابان ها
آمدند و همبستگی خود را با مردم اعلام کردند.
در آن روز شعار میدادند "ارتش فدای ملت" و مردم در مقابل آن میگفتند "ملت فدای ارتش"، همچنین بعد از آن همگی یکپارچه شعارهای "در بهار آزادی جای شهدا خالی است"، "خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم" را سر میدادند.
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۵۷:
در پایگاه هوایی تهران بین عدهای از نیروهای پایگاه و نیروهای گاردی
درگیری پیش آمده بود که در روز ۲۱ بهمن در سراسر کشور از ساعت ۴ عصر حکومت
نظامی اعلام شده بود اما امام خمینی دستور داد هیچ کس در خانه ها نماند. در
دزفول هم مردم به خیابانها رفتند و سنگر درست کردند همچنین جوانان انقلابی
هم در آن شب سرد تا سحر بیدار ماندند و پاسداری می کردند، بسیار جالب بود
که تمام مردم آن شب در خیابان ها خوابیدند.
خوشبختانه آن شب اتفاق خاصی که در نظر بختیار و فرماندهان خائن ارتش بود با تیزبینی امام خمینی خنثی گردید.
به یاد دارم در آن روز یعنی ۲۱ بهمن ۵۷ گفته میشد آیت الله طالقانی به صورت تلفنی از امام خمینی خواسته تا دستور دهد مردم به خانه ها روند و مورد حمله و کودتای ارتش قرار نگیرند، اما می گوید با دستور حضرت ولی عصر (عج) چه کنم این دستور ایشان است.
پنجشنبه ۲۲ بهمن ۵۷:
بوی پیروزی و عطر شکفتن گل ها حکایت از غلبه خون بر شمشیر، حق علیه باطل،
نور بر ظلمت، به ثمر نشستن اشکها، نالهها و داغ لاله ها بر طاغوت را می
داد.
مردم دزفول در آن روز به خیابانها آمدند که ناگهان از بلندگوهای شهر خبری از رادیو ایران پخش شد: شنوندگان عزیز توجه فرمایید شنوندگان عزیز توجه فرمایید، اینجا ایران است صدای انقلاب اسلامی، رادیو تهران عملا به تسخیر انقلابی ها در آمده بود.
در پایگاههای نظامی دزفول و دو کوهه پرچمهای سفید برافراشته شد تا به مردم اعلام پشتیبانی شود.
در آن روز هم چند نفر از کمونیست ها برای سرقت اسلحه به پاسگاهها حمله کرده بودند که یک نفر از آنها کشته شد و چند نفر در این درگیری زخمی شدند.
همزمان در صبح ۲۲ بهمن جوانان انقلابی با سلاحهای گرم دست ساز به کلانتری هایی که هنوز با مردم دزفول همراه نشده بودند، رفتند و اخطار دادند که اگر تسلیم نشوند به آن ها حمله می کنند که پس از چند دقیقه جوانان انقلابی دزفول شروع به انفجار مواد منفجره کردند سپس در زمان خیلی کوتاهی مأموران کلانتری تسلیم شدند.
مردم آنان را که مرتکب خیانت و جنایت شده بودند به منزل آیت الله قاضی و مساجد بردند تا محاکمه شود بدین ترتیب مراکز نظامی، قضایی و دولتی به دست نیروهای انقلابی فتح شد و دزفول هم همانند سراسر کشور توسط نیروهای انقلابی اداره میشد همچنین انقلاب اسلامی مردم ایران رسماً پیروز شد.
در خاطر دارم امام در آن زمان فرمودند این تازه قدم اول است و قدم های بعد باید جدی تر و محکم تر برداشته شود این خرابی ها ۲۰ سال طول میکشد تا آباد گردد.