تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۴
کد خبر: ۴۴۱۰۲
تعداد نظرات: ۴ نظر
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
آقاي استاندار؛ حرف شما را چه کسي گوش مي کند؟

غلامرضا فروغی نیا: دو هفته پیش آقاي نيک پي کارشناس اداره ارشاد خوزستان تماس گرفت و گفت: به اتفاق آقاي حسين نژاديان براي پيگيري دريافت تسهيلات در کارگروه اشتغال که به رياست استاندار خوزستان در روز شنبه مورخه 15 تيرماه تشکيل مي شود حضور يابيد. تعجب کرديم ما که قيد تسهيلات را براي پروژه چاپخانه رول در خوزستان زده بوديم و با هر قرض و قوله آن را به بهره برداري رسانده ايم بنابراين دليلي براي حضورمان نمي يافتيم. در حقيقت اميدي نداريم که شرکت کنيم. وي از سر صداقت و دلسوزي گفت: بالاخره شما دردل هايتان را بگوئيد!

بياد آورديم که اولين بار قريب دو سال پيش وقتي پروژه را با دکتر حجازي و آقاي سپهر مديرکل ارشاد مطرح نموديم، استقبال کردند. بواسطه اينکه در خوزستان و بلکه جنوب کشور چاپخانه رول وجود نداشت. بالاجبار همه روزنامه ها مي بايستي براي چاپ به تهران ارسال مي شدند. مشکلات هم زياد بود. گاهي هواپيما دير مي رسيد. گاهي گرد و غبار بود. گاهي محموله هاي روزنامه اي از اهميت کمتري برخوردار بودند و در فرودگاه مفقود مي شدند و....

در هر صورت اين استقبال جناب استاندار امر را بر ما مشتبه کرد که هرچه داريم و نداريم تبديل کنيم به سرمايه براي راه اندازي چاپخانه بالاخره وقتي استاندار مي گويد: برق را درست مي کنم، تسهيلات را از محل تبصره تدارک مي کنم و .... ديگر جاي ترديد روا نيست!

در اين رابطه چند بار هم رد استاندار را گرفتيم و سرراهش سبز شديم و قول ها را تجديد کرديم. حتي يکبار توي نمايشگاه کتاب به صراحت از او پرسيدم: دکتر ما سرکار که نيستيم؟ خدا وکيلي راست و حسيني اگر مي توانيد ما را حمايت کنيد. در غير اين صورت ما را دلخوش نسازيد. البته حُسني که آقاي حجازي دارد اين است که اگر نزدش رفتي و با او صحبت کردي، حتما راضي بر مي گردي. شاد و شنگول! فکر مي کني حتماً ظرف مدت کوتاهي مشکلت حل مي شود. البته اين هم حُسني است.

بالاخره چندين بار پروژه را بازنويسي کرديم و آقاي نيک پي گفت اينجايش را اينطور کنيد، آنجايش را اين گونه. چند بار هم با سيد خلف موسوي مديرکل کار و تعاون صحبت کرديم و انصافاً او هم بسرعت پروژه را از مجاريش عبور داد تا رسيد به معرفي به بانک!

فکر مي کرديم ديگر کار تمام شده و در روياي مان باغ سبزي را به تصوير در آورديم و افتتاحيه اي با حضور مسئولين و فرهنگيان و ...

پروژه از سوي اداره کل ارشاد پس از تصويب در کارگروه اشتغال به بانک صادرات خوزستان معرفي شد. مدتها به خانم .... زنگ مي زديم و پيگيري مي کرديم و وي ما را به فردا حواله مي داد تا اينکه يک روز از ارشاد اطلاع دادند که مدير شعب بانک صادرات در جلسه اي به استاندار اعلام کرده که: آقا کسي دنبال تسهيلات چاپخانه رول به ما مراجعه نکرده است! با تعجب مجدداً مراجعه نموديم و بالاخره طرف حسابمان را يافتيم. او بعد از چند کلمه آب پاکي روي دستمان ريخت. آنقدر سنگ روبرويمان يافتيم که من و آقاي حسين نژاديان مغموم به يکديگر نگاه کرديم و با نگاه به هم فهمانديم که: سُرنا را از ته آن گرفته ايم و اين همه مدت در حال و هواي اينکه مثلا توليد در اين استان ارزش ويژه دارد وقت مان را تلف کرده ايم. البته اگر بازاري بوديم و کار خريد و فروش انجام مي داديم حتماً نور چشم بانکي ها بوديم. اما حالا که نيستيم بايد تا آخر مي دانستيم که کالاي فرهنگي را بايد در کوزه گذاشت و آبش را خورد! هرچه هم که عليه شان بنويسي ديگر کک شان هم نمي گزد. عين خيالشان هم نيست. بقول مقام معظم رهبري: «فرهنگ در اين کشور مظلوم است».

با اين تصورات قيد جلسه کارگروه اشتغال را زديم و روز شنبه به جلسه مذکور نرفتيم. روز يکشنبه آقاي حسين نژاديان تماس گرفت و گفت عليرغم اينکه در جلسه نرفتيم ولي استاندار در وصف کاري که کرده ايم سنگ تمام گذاشته و از ما تجليل کرده که اين بنده هاي خدا با سرمايه خودشان چاپخانه رول راه انداخته اند و بالاخره بانک ها بايد تلاش فرهنگي آنها را قدر بدانند. همچنين استاندار خطاب به آقاي مقرب (مدير شعب بانک سپه) از وي خواسته که کار آنها را سريعاً پيگيري و مشکلات را از سرما بردارد و تسهيلاتي براي توسعه پروژه به ما بدهد. او هم قول پيگيري داده است.

عليرغم اينکه اميدي به اين حرفها نداشتيم مع ذالک تلفن دفتر آقاي مقرب را يافته و زنگ زدم. به مسئول دفترش جريان را گفتم. مرا پشت خط نگه داشت تا به مدير شعب بانک سپه وصل کند. در حاليکه منتظر بودم مدير شعب را مشتاق يافته و حداقل به پاس حرمت حرف استاندار با من همکلام شود، منشي وي گفت: آقاي مقرب گفته شما به بانک امانيه مراجعه کنيد و تشکيل پرونده دهيد!  در همين رابطه رييس بانک سپه شعبه امانيه ضمن اعلام همان داستان هاي قبلي و ايجاد سنگ هاي در مسير و اعلام پرداخت سود 21 درصد چيز جديدي که ما را به عنوان توليدکننده محصولات فرهنگي اميدوار سازد در اين حرف ها نيافتيم و به درستي تفاوت بانک داري و چاپخانه داري را درک کرديم. بدين ترتيب اين کلام مرا ياد حرف «علي پروين» انداخت. روزي که او را به عنوان مدير فني تيم پرسپوليس انتخاب کردند، چون دريافته بود سرکارش گذاشته اند، گفت: مدير فني يعني کشک!

همين احساس هم در من زنده شد. به آقاي حسين نژاديان زنگ زدم و گفتم: حاجي ول معطليم! بهتر است درد دل خودمان را در روزنامه بنويسيم و تيترش را بزنيم: آقاي استاندار! توليد فرهنگي يعني کشک!

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۴
ahvaz
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۹
0
0
آقاي فروغي نيا جاي شما دسوزان خوزستان بزرگ در بهشت است. مردم خوزستان قدر مسئولين زحمت كشي مثل شمارو ميدونند.
ابوعدنان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۹
0
0
طنز جالبی بود!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
0
0
بااین همه مشکلات دراستان خوزستان مگراستاندار داریم
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
0
0
آقای استاندار به جای تبلت و هدایای آنچنانی پولش رو خرج فرهنگ بکنید
البته مطمئنم ...
:
:
:
آخرین اخبار