... دانشجوی معترض مات و مبهوت ادامه حرفش را خورد و ادامه نداد. در حقیقت همه می دانند که چرا در اهواز و در پایتخت نفت و در اینجا که دانشجو حتی بابت تنفس اش هم پول می دهد وضع این دانشگاه چنین است، بنابراین پاسخ این دردها را می بایستی از آخرین اتاقی که در طبقه فوقانی ساختمان دانشگاه قرار گرفته پرسید که چرا باید این بیغوله نامش دانشگاه باشد؟
خوزنیوز/ احمد رضا بختیاری وند: دوشنبه پنجم اسفندماه، روز حذف و اضافه درس های دانشگاه علوم و تحقیقات خوزستان بود. معمولا چنین ایامی آخرین فرصت برای دانشجویان است تا تکلیف واحدهای خود را روشن نمایند و آنها را جفت و جور کنند. در این شرایط دانشجویان استرس زیادی دارند. برخی از کلاسها ظرفیت شان تکمیل است و برخی دیگر با برنامه و پیش نیازها سازگار نیست. بعضی دانشجویان هم در شرف فارغ التحصیل شدن هستند و در بند پاس کردن یک درس. اما هنوز جفت و جور نشده. در این میان مدیر گروه ها ،سرشان شلوغ است و از آن شلوغتر قسمتهای مختلف آموزش. اتاق کارشناسان آموزشی سال دوازده ماه غلغله است وافراد به صف هستندتا بلکه به کارشناس مربوطه برسند.ساختمان دانشگاه علوم و تحقیقات خوزستان در سه راه فرودگاه به شکل بدقواره ای بنا شده که با شیب تندی باید چهار طبقه را بالا و پائین بروی و بدنبال حل مشکل خود از این اتاق به آن اتاق سربکشی. دو آسانسور وجود دارد اما یکی از آن دو همیشه خراب است. بنابراین تنها آسانسور موجود ظرفیت فقط چهار نفر را دارد. بالاجبار باید راه پله را برگزینی . در شیب تند پله ها هم موج آدمها را میبینی که بهر جان کندنی خود را بالا می کشند. در چنین شرایطی ملاحظه می شود که مدیر آموزش به مرخصی رفته و هراز چند دقیقه ای یک نفر دسته در اتاقش را می گیرد تا به اتاق وارد شود اما در قفل است! کسی نمی داند در چنین وانفسائی مرخصی رفتن مهمترین مسئول پاسخگوئی به دانشجویان چه فلسفه ای دارد. جانشین هم ندارد! ناچار کسی از آن میان، افراد را راهنمائی می کند تا به معاون آموزشی مراجعه کنند که آنهم شغل اش در این دانشگاه بلاتکلیف مانده!
آخرین راه حل، مراجعه به اتاق ریاست دانشگاه در بالاترین نقطه ساختمان است.وقتی وارد می شوی تعداد ارباب رجوع باورنکردنی است. هرکسی کاغذی در دست دارد و نومیدانه بدنبال یافتن چاره می گردد اما دریغ از پاسخ. مسئول دفتر رئیس دانشگاه مرد جدی و پرطاقتی نشان می دهد اما از هجوم افرادی که دور و برش را گرفته اند، کلافه شده است. مدام با چند کاغذ به داخل اتاق رئیس می رود و می آید. برخی از افراد را مجاب می کند و برخی دیگر از سردرگمی نمی دانند، چه کنند. ودر نهایت هم از صحبت با مسئول دفتر راضی نمی شوند. اینجا هم بسیاری از پاسخ ها با مرخصی رفتن آقای ه... به فردا موکول می شود. چاره ای نیست.پاسخی که آه از نهاد برخی از مسافرین در می آورد. دانشجویانی که عموما دخترند و با والدین خود به اهواز آمده به این امید تا بلکه ظرف یک روز مشکلشان حل شود. حالا با نبودن مدیر آموزشی که ظاهرا همه راهها به او ختم می شود باید فکری بحال شب ماندگاری خویش کنند. یکی از مراجعه کنندگان از بوشهر آمده و نزد خود غرغر می کند و زیر لب می گوید: والا فقط اهواز اینطوری است. شهرهای دیگر اینقدر غیرمسئولانه برخورد نمی کنند. بلافاصله فردی که نزدیکش است، گوئی منتظر بود. بصدا در می آید و از شیراز می گوید: توی شیراز برای کار پسرم رفته بودم ،حداقل بین من که از شهر دیگه آمده بودم و خودشان می دانستند من اینجا کسی را ندارم و فوری کارم را انداختند. اما اینجا نمی دانیم صاحبش کیست و به کی باید دردمان را بگوئیم؟
برخی از آنها گلیمی بر روی چمن بلوار توی خیابان دانشگاه پهن کرده و در انتظارند. زبان حال نخبگانی که لابد قرار است مدیران آینده این مرز و بوم باشند. در این میان محیط داخل و اطراف دانشگاه غیر بهداشتی و از نظافت کافی برخوردار نیست. این مشکل در اوج خویش در بوفه دانشگاه در روبروی توالت، خود را به نمایش درآورده است. بخشی از مشکل تنگی جا را خیابان روبروی دانشگاه حل کرده است.خدا می داند اگر این خیابا نبود ،چه می شد؟ در این مسیر مدام دانشجویان و اساتید را می بینید که در حال تردد هستند. از این جهت محیط داخل ساختمان عموما کثیف و پر از خاک و غبار است. این نمایش تلخ و تاثر برانگیز را می توان از چهره در و دیوار کلاسها و اتاقها و حتی استراحتگاه اساتید نیز دریافت که بگونه ای تحقیر آمیز عنوان دانشگاه را به چالش در آورد است.
در این دانشگاه اساتید اتاق مخصوص ندارند تا بتوانند پاسخگوی سوالات دانشجویان باشند بنابراین بسیاری از اساتید را می توان در راهروها یافت و یا در سر مسیرشان قرار گرفت تا شاید بتوان سوالی طرح نمود و پاسخی هول هولکی دریافت. مدیران گروه ها به شکل دور از شأنی همگی در چند اتاق کوچک استقرار یافته اند. عموماً اتاق هایشان پر از دانشجویان است که به صورت سراپا ایستاده اند تا بلکه فرصتی برای رتق وقتق امور خویش بیابند. یکی از کارکنان دانشگاه وقتی با اعتراض یکی از دانشجویان که چرا تعداد کارشناسان آموزشی به اندازه دانشجویان رشته ها نیست با لحنی تسمخرآمیز گفت: این سوال را باید از آقای رئیس پرسید که سالیانه 5 میلیارد تومان درآمد اضافه می آورد و به تهران می فرستد. وبا کنایه افزود: دور و برتان را نگاه کنید که ما در چه جائی کار می کنیم. دانشجوی معترض مات و مبهوت ادامه حرفش را خورد و ادامه نداد. در حقیقت همه می دانند که چرا در اهواز و در پایتخت نفت و در اینجا که دانشجو حتی بابت تنفس اش هم پول می دهد وضع این دانشگاه چنین است، بنابراین پاسخ این دردها را می بایستی از آخرین اتاقی که در طبقه فوقانی ساختمان دانشگاه قرار گرفته پرسید که چرا باید این بیغوله نامش دانشگاه باشد؟