تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۵
کد خبر: ۷۱۴۴۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
گفت و گو با دکتر اسماعیل جلیلی، نماینده خوزستان در مجلس:
نیازداریم بایک شوک مثبت برای ارتقای زیرساخت‌ها برنامه‌ریزی کنیم / مواهب خوزستان، گنج در ویرانه؟
خطایی که انجام شد این بود که ما برنامه نوشتیم اما سرانه و شاخص هر برنامه از این سیاست ها را برای همه یکسان در نظر گرفتیم؛ یعنی گفتیم اگر قرار است مثلا در زمینه راه سازی کاری انجام دهیم، براساس سرانه جمعیت، این سهم برای راه سازی خوزستان و همان سهم برای سایر بخش ها. یادمان رفت که یک بخشی از این کشور در یک مدت زمان طولانی زیرساخت هایش از بین رفته است و در یک مدت کوتاه نمی تواند خود را به دیگرانی که رشد یافته اند برساند

دکتر اسماعیل جلیلی نماینده دوره نهم مجلس شورای اسلامی، عضو هیات رییسه کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی و نایب رییس کمیسیون تولید ملی و قانون اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی از حوزه انتخابیه مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و اندیکا در استان خوزستان است. وی لیسانس، فوق لیسانس و دکترای مدیریت استراتژیک را از دانشگاه تربیت مدرس اخذ نموده است. با وی پیرامون اوضاع اقتصادی و ریشه عدم توسعه خوزستان، نقش دولت و مجلس در این راستا به تفصیل سخن گفتیم که شرح آن را در ذیل می خوانید.

دکتر اسماعیل جلیلی، نماینده مردم مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و اندیکا در مجلس شورای اسلامی

ضرب المثلی هست که می گوید:«گنج را در ویرانه نگاه می دارند». باور بخشی از مردم خوزستان این است که به دلیل وجود منابع عظیم و گرانبها در خوزستان، دولت و یا بخشی از دولتمردان نگاهشان این است که وضعیت خوزستان به همین شکل باقی بماند و فکر می کنند که شاید اگر خوزستان دارای برخی از این منابع مانند نفت نبود وضعیت استان به مراتب بهتر از وضع کنونی بود. شاید عدم تغییر آنچنانی پس از رفت و آمد دولت های مختلف نیز این باور را تقویت کند. حال پرسش ما از شما به عنوان عضو مجمع نمایندگان استان خوزستان و یک کارشناس این است که گره کور و مشکل اصلی عدم توسعه خوزستان را چه می دانید؟

با عرض سلام، من برداشتم این است که این استعاره برای خوزستان که «گنج را در ویرانه پنهان کردن» استعاره خوبی نیست. واقعیت این است که گنج خوزستان پس از شناخته شدن آن را به یک ویرانه تبدیل کرده است و گرنه قبل از آن برخورداری ما از منابع طبیعی، جنگل ها و وضعیت کشاورزی و زندگی ای که مردم در جلگه خوزستان داشتند وضعیتی سرآمد دیگران بود و اگر به ویرانه تبدیل شد ناشی از بی توجهی به این است که مسیر توسعه خوزستان را دچار مشکلاتی کردند.

اما این مسئله که حاکمیت و یا دولت اراده ای برای فقیر نگه داشتن خوزستان دارد به نظر من وجود ندارد و این استراتژی حکومت نیست. اساسا حکومت ها تلاششان این است که برای حفظ قوام و دوام خود بخش های مختلف تحت حاکمیت را به غنا برسانند و باعث عزت، قدرت و سربلندی آنها باشند؛ مگر حکومت هایی که رویکرد استبدادی هستند و تلاش می کنند مردم را استثمار کنند و در جهت حفظ یک گروه خاص از عده ای دیگر بهره کشی کنند. ما این نگاه راقبول نداریم، چون نگاه حکومت دینی و ایدولوژیکمان این است که کرامت همه شهروندان باید حفظ شود.

شاید سئوال اصلی این است: چه اتفاقی می افتد که علیرغم اینکه سهم ما در حوزه تولید ناخالص ملی سهم بزرگی است، دچار این وضعیت می شویم. قریب به 30 تا 35 درصد منابع آبی کشور در خوزستان است. 30 تا 35 درصد از تولید انرژی برق در اختیار ماست. 70 تا 80 درصد منابع انرژی زیرزمینی مانند نفت و گاز در استان خوزستان است. درحوزه های دیگر مثل جنگل، شیلات بنادر نیز وضع تقریبا به همین شکل است. پس ظرفیت نهفته ما بسیار بالاست و دولت ها هم همواره سعی کرده اند از این ظرفیت بهره بگیرند.

عمده ترین عاملی که ما را از فرایند توسعه دور نگه داشته است عدم شناسایی درست فرایند توسعه و وجود نداشتن یک برنامه درست برای توسعه خوزستان بوده است. یعنی ما در استان خوزستان برای رشد اقتصادی و بهره برداری از مزیت هایمان برنامه ای نداریم.

متاسفم که این را بگویم، گاهی دولت ها و نه حکومت، نگاهشان در حوزه توسعه به بخش ها و مناطقی از کشور بوده و بعضی ها را نادیده گرفته اند. یک ویژگی استان ما چند قومیتی بودن است، متاسفانه در سال های پیشین همواره تلاش می شده که فضایی در حوزه قومیتی رقم زده شود که نفع یکی از این قومیت ها آنها ضرر دیگری باشد. و به نوعی آنها درگیر مناقشات بی حاصل سالیان دراز شدند و نتیجه آن، بهره گیری و حضور افراد ناتوان و نا آگاه به مسائل استان شد و ما را از فرایند توسعه و فرهنگ باز داشت. بخش دیگر این است که چون درک درستی وجود ندارد، منابعی که در اختیار ما قرار می گیرد صرف اقدامات و فضاهایی نمی شود که رشد اقتصادی ما را رقم بزند. همیشه به ما یادآوری کرده اند که نفت یک عامل بازدارنده است. منابع نفتی، منابع نفرین شده است. در صورتی که نفت عامل توسعه است. نفت عامل حرکت به سمت جلو و ایجاد فرصت برای کشور و استان ماست، مشروط بر اینکه در جهت توسعه زیرساخت ها و نیازهای اصلی کشور هزینه شود. پس نفت تهدید و نکبت نیست، نفت منفعت و فرصت است، بسته به اینکه ما آن صرف اقدامات زودگذر کنیم یا صرف کارهای زیر ساختی مانند صنعتی شدن استان، مکانیزه کردن کشاورزی، توسعه صنعت شیلات و دریانوردی و .... بسته به نوع استفاده، تعبیر ما از نفت و دیگر منابع استان منفی و یا مثبت می شود. اگر ما منابعمان را صرف مسائل جاری کنیم در واقع آن را هدر داده ایم. مهم نگاه کسانی است که فکر می کنند که چگونه این منابع را صرف کنند و آن را تبدیل به تهدید کنند یا فرصت. ابتدا باید این نگاه را در استان اصلاح کنیم. بنابراین دلیل مشکلات موجود، هدایتگری منابع توسط بی برنامه هایی است که مدیر برنامه ریزی شده اند و نمی دانند استان را به چه سمتی ببرند. از مزیت ها چگونه بهره برداری کنند و سرمایه گذاری را توسعه بدهند.

آقای دکتر این مشکل بی برنامگی در کل سالهای پس از جنگ و در دولت های مختلف پی در پی بوده است؛ به نظر شما این بی برنامگی برنامه ریزی شده به نظر نمی رسد؟ چرا حداقل در این مدت در یک مقطع زمانی استثنائا قطار توسعه استان بر روی ریل خود قرار نگرفته است؟

ببینید، بی برنامگی ندانستن نیست. بی برنامگی می تواند حاصل یک اراده باشد، حاصل یک ناتوانی باشد. دولت ها بعد از انقلاب از یک دولت متمرکز پرقدرت به یک دولت متکثر و واگذارکننده قدرت به سطوح پایین تر تغییر پیدا کرد و این واگذاری ها هم مرتبا افزایش می یابد. مدیران در دولت ها نقش مهمی دارند. متاسفانه در کشور ما فرایند توسعه تحت تاثیر شدید سلایق و دیدگاه افرادی است که در جایگاه ها قرار می گیرند. اگر یک روزی اکثریت یک دولت به یک منطقه خاص گرایش داشته باشند، تلاش می کنند در جهت تقویت آن منطقه همه منابع و استراتژی ها را جهت دهی کنند. این دیدگاه که متاسفانه از دولت ها مشاهده می شود نشان می دهد که دولت های ما به سطح بلوغ عملکردی نرسیده اند، وگرنه نگاه دولت به کشور باید یک نگاه یکپارچه متوازن باشد. دولت بالغ دولتی است که جامعیت تحت قلمرو خود را با یک نگاه متوازن به عنوان یک اندام واره برای حرکت و اقدامات مناسب آماده می کند.

حالت بدبینانه این است که بگوییم که در دولت های ما نگاه تبعیض آمیز وجود داشته است. به نظر من برخی اوقات سطح بعضی مدیران ملی ما متناسب با جایگاهی که قرار گرفته اند نبود. من قبلا همین تعبیر را در حوزه استانی گفتم بعضی مدیران ناراحت شدند. گفتم مدیران ما در خوزستان توانایی مدیریت استانی ندارند و بیشتر نگاهشان به یک بخش محدود استان است. این نشان می دهد که هنوز این مدیر آماده نیست که یک قلمرو بزرگ مثل استان را در اختیار او بگذاریم. در دولت ها هم این اتفاق رخ می دهد. بعضا افرادی در راس یک سازمان ملی قرار می گیرند که نگاهشان به اندازه جایگاهی که اشغال می کنند گسترده و ملی نیست و نوع نگاهشان به یک منطقه خاص اختصاص می یابد. یعنی تلاش می کنند مزیت ها را در آن منطقه ای که به دیدگاهشان نزدیک تر است افزایش بدهند.

دولت بالغ و کارآمد باید با نگاه متوازن براساس مزیت هر منطقه، رشد و توسعه را مدنظر داشته باشد. استان خوزستان استانی است که در دورانی از زندگی خود دچار یک وقفه دو دهه ای شد: یعنی یک دهه جنگ و یک دهه انتظار برای بازیابی توان برای حرکت مجدد. در این دوران که بخشی از سرزمین ما دچار این خسارت بود، بقیه اجزای کشور در حال بهره گیری از منابع و فرصت ها و پیشرفت و توسعه بودند اما این بخش از سرزمین بدلیل گرفتاری های ایجاد نتوانست همگام با آن ها این مسیر را طی کند. این ها گذشت و به یک فضایی رسیدیم که فضای استان آرام شد و آماده برای رشد و توسعه. اما فاصله دیگر استانها با ما خیلی زیاد شد. خطایی که اینجا انجام شد این بود که ما برنامه نوشتیم اما سرانه و شاخص هر برنامه از این سیاست ها را برای همه یکسان در نظر گرفتیم؛ یعنی گفتیم اگر قرار است مثلا در زمینه راه سازی کاری انجام دهیم، براساس سرانه جمعیت، این سهم برای راه سازی خوزستان و همان سهم برای سایر بخش ها. یادمان رفت که یک بخشی از این کشور در یک مدت زمان طولانی زیرساخت هایش از بین رفته است و در یک مدت کوتاه نمی تواند خود را به دیگرانی که رشد یافته اند -رشدی که همه مستحق آن بوده اند- برساند و این فاصله همچنان ادامه پیدا می کند. بنابراین در این استان، نیاز داریم فارغ از رویکرد تدریجی تخصیص منابع با یک شوک مثبت برای ارتقای زیرساخت ها برنامه ریزی کنیم تا به یک نصاب یکسان با سایر استانها دست پیداکنیم.

شما فکر می کنید اگر منابع به اندازه کافی به استان تخصص یابد همه مشکل حل خواهد شد؟

این یک بخشی از کار است. وقتی می خواهیم یک منبعی اثر کند چندعامل دیگر باید در کنارش باشد. اولین عامل برنامه است. یعنی مزیت ها، نیازها و اقدامات لازم را مشخص کنیم. عامل بعدی وجود کسانی است که توان اجرایی کردن برنامه ها را داشته باشند. مدیران ما بایدبه دور از سلایق و علایق شخصی و تبعیض ها توان اجرایی کردن برنامه ها را داشته باشند. و عامل سوم یک هماهنگ کننده برای بهره گیری از این ظرفیت هاست که بخش های مختلف آن را بین یکدیگر به اشتراک بگذارند و درنهایت رشد و توسعه استان را رقم بزند.

ما چندسالی است که منتظر اجرای مزیتی تحت عنوان برنامه آمایش سرزمینی هستیم تا بر اساس مزیت ها در کشور سرمایه گذاری شود. سهمی که استان ما در موتور محرکه اقتصاد ایفا می کند سهم کمی نیست، اما به تناسب این انتظار را از برگشت منابع نداریم. پس ما یک حادثه داشتیم که ما را دچار انحلال نمود، و ازسوی دیگر با ضعف در زمینه عدم سرمایه گذاری بر اساس مزیت ها روبرو هستیم و این که اگر قرار است در استان سهمی را در توسعه ایفا کنیم که مستحق برداشت ملی باشد، مثل پروژه های نفت و گاز، بازگشت سهم برای این بخش برای هم طراز نمودن آن با بقیه و جبران نمودن زیان ناشی از این برداشت، در دستور کار قرار نگرفته است و اگر قرار بگیرد بسیار ناچیز است. مثلا آیا سهم دو درصد نفت تنها به ما تعلق می گیرد؟ مزیت نفت از ما گرفته می شود اما سهم دو درصدنفت به کل کشور تعلق می گیرد که اتفاق مضحکی است. این ها نشان می دهد نگاهی که در حوزه برنامه ای برای جبران خسارات ناشی از برداشت منابع طبیعی وجود دارد، دچار اشکال است.

دکتر اسماعیل جلیلی، نماینده مردم مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و اندیکا در مجلس شورای اسلامی

علت این ایرادی که در تخصیص منابع وجود دارد چیست؟ هنگام تقسیم منابع تمام کشور بهره مند می شوند اما آسیب های بهره برداری تنها به چند استان وارد می شود. به هرحال 18 نماینده خوزستانی در مجلس شورای اسلامی وجود دارد.

یادمان باشد که پیشنهادها ازسوی دولت ارائه می شود و رویکرد نمایندگان در قالب بررسی ها منطقه ای نیست و ملی است

اما به طور مثال در بحث خشک شدن دریاچه ارومیه دو نفر از نمایندگان این استان وقت می گیرند و در مخالفت یا موافقت خود را نسبت به یک وزیر اعلام می کنند؛ اما چنین کارهایی تاکنون از نمایندگان خوزستان سرنزده تا توجه دیگران را نسبت به بک مشکل در استان ما جلب کنند.

این اشکال از دولت است که رویکردی که در ارائه پیشنهادها به کار می گیرد یک رویکرد عام است. دولت و بعضا نمایندگان این حق را به خود می دهند که همه به نوعی در یک منبع ملی شریک باشند و برای آن تلاش می کنند. بسیاری از کارها برای به نتیجه رسیدن نیازی به مطرح شدن در مجلس هم ندارد. هنگامی که دولت اولویت خود را برای سرمایه گذاری در استان خوزستان قرار دهد نمایندگان سایر استان ها نیز مخالفتی در این باره ندارند. مثلا دولت دهم دردوره خود، یک لایحه دو فوریتی به مجلس داد بر این مبنا که دو درصد به خوزستان اضافه شود. اما پس از راه یافتن این لایحه به مجلس به طور طبیعی نمایندگان دیگر استان ها واکنش نشان دادند که این سهم ملی است و چرا باید فقط به خوزستان تعلق گیرد. در صورتی که دولت می توانست همین دو درصد را در قالب برنامه های خود در جهت تقویت بخش هایی از خوزستان در بودجه پیشنهاد دهد و اسم آن را دو درصد نیز نگذارد. چه دلیلی داشت این کار را انجام دهد و با بزرگنمایی با اسم دو درصد دیگران را تحریک کند. استان های دیگر با شنیدن کلمه دودرصد ممکن است بگویند پس حق ما چه می شود، ما هم محرومیم، گردوغبار داریم، باد ماسه ای داریم، آب شور می خوریم، آن یکی می گوید منطقه ما کویری است و آن دیگری می گوید در سرما یخ می زنیم و همه این ها موجب می شود این حق تقسیم شود. یکی از دلایلی که مانع این اتفاق شدیم همین بود که به اسم خوزستان و به کام دیگران می شد.

به هرحال قبل از این که نمایندگان دنبال کاری باشند دولت موظف است برای ارائه خدمات و ایجاد زیرساخت در قسمت های مختلف کشور در یک دولت و حکومت ملی و یکپارچه اقدامات خود را انجام دهد. این مسائل مربوط به نگاه دولت هاست و دولت باید بتواند نگاه خود را برای توسعه مناطق مختلف به درستی طراحی کند که متاسفانه این اتفاق نمی افتد. علل مختلفی باعث این ضعف است، بک بخش این است که دولت اکثرا سرگرم مسائل روزمره است و برای برنامه ریزی بلندمدت بر اساس مزیت ها اقدامی نمی کند. مثلا اگر نماینده ای به دنبال یک طرح کوچک مثل احداث یک جاده باشد مجوزی به او می دهند ولی آیا این ها به معنای توسعه است؟ توسعه یک امر یکپارچه در بخش های مختلف است و دولت خود را از این فضای زیرساختی خارج کرده است. هرچند در شعارها همواره این مسئله مطرح می شود اما در عمل چنین رویکردی را نمی بینیم.

جناب دکتر، موضوع دیگری که وجود دارد این است که با آن که اکثر ظرفیت ها و پتانسیل های چند وزارتخانه اصلی در خوزستان قرار دارد اما هیچ وزیری از خوزستان انتخاب نشده است؛ چرا چهره خوزستان در مدیریت کشور اینقدر ضعیف است؟

در دولت های دهم و یازدهم از نیروهای توانمندی که در خوزستان وجود داشت استفاده نشد؛ اما چرا ما از این طرز فکر پیروی می کنیم که اگر از خوزستان کسی در کابینه نباشد حق استان پرداخت نمی شود؟ نگاهی که مردم به دولت ها دارند این است که دولت هایی که تشکیل می شود دولت های بالغی نیستند لذا چون دولت نابالغ است، آدم هایی که در دولت قرار می گیرند عملکرد آگاهانه ای ندارند و هرکس وارد دولت می شود نگاهش به بخش و منطقه ایست که خاستگاه خود اوست؛ و نتیجه این می شود که اگر کسی را در دولت نداشته باشیم پس سهمی هم به ما نخواهد رسید. با این طرزفکر کمک می کنیم به پروسه ی یک دولت نابالغ. این مدل در ذهن مردم جا افتاده که هرگاه در دولت آدم هایی از یک منطقه بوده آن منطقه رشد کرده و برای خود شاهد مدعا می آورند. این نشان دهنده آن است که دولت های قبل در کشور ما دولت های بالغی نبوده اند. این فرض از آن جا که مدل ذهنی مردم شده، انتظار دارند دست کم این نابالغی در همه سطوح باشد.

حال در نظر بگیرید یک وزیر در حوزه نفت از خوزستان تعیین شد و سهم ما از این حوزه لحاظ شود، اما ببینید اگر وزرای دیگر از استان های دیگری باشند و کشاورزی و برق ما نادیده گرفته شد، چقدر این پروسه پیچیده خواهد شد. بنابراین ما باید فرض را بر این بگیریم که دولت ما یک دولت بالغ است و آدم هایی که انتخاب می شوند نگاه فراگیری دارند. در این نگاه فراگیر باید از تمام ظرفیت های موجود به بهترین نحو برای خط مشی گذاری در دولت  بهره برد. این ظرفیت ها ممکن است در جلگه ای به اسم خوزستان، یک کویر به نام لوت، منطقه سردسیر یا گرمسیر، دریا یا حاشیه مرز باشد. اولویت دولت اگر بخواهد موفق باشد باید این باشد؛ ما نیز به عنوان نمایندگان مردم استان نقش داریم زیرا معتقدیم که از ظرفیت کافی برای ایفای نقش در سطح دولت برخورداریم. اما این که دولت این ها را نادیده می گیرد، یعنی به نحوی عمل می کند که از تمام ظرفیت در همه نقاط بهره نگیرد. قابل پیشبینی است که وقتی اقشار مختلف ملت احساس نکنند دولت آینه تمام نمای کشور است، به نوعی قضاوت های آنان منفی شود و آن را دولتی تبعیض گر پندارند. پس دولت و رییس دولت برای ممانعت از این امر می طلبد که از همه ظرفیت های انسانی کشور به طور متوازن برای توسعه استفاده کنند. به عبارت دیگر رویکرد اساسی در عرصه سیاسی، باید رویکرد ایجاد یک دولت بالغ باشد که از قدرت تعامل و ارائه خدمت به همه بخش های کشور به طور یکنواخت و بدون تبعیض برخوردار است.

ایرادی که در کشور ما وجود دارد این است که در مناطقی که طر ح های ملی به نفع کشور بهره برداری و استخراج می شود، هیچ پیوست توسعه ای برای آن منطقه در دستور کار قرار نمی گیرد. چاه نفت مورد بهره برداری، استحصال و انتقال قرار می گیرد اما از محل درآمد ناشی از این برداشت که منجر به آلودگی، خسارت و کاهش منابع طبیعی منطقه مزبور می شود هیچ درصدی برای توسعه منطقه درنظر نمی گیرند. به طور مثال سدی در یک منطقه احداث، منابع آبی و برق از آن برداشت و در سطح ملی توزیع می شود اما خسارت ناشی از این طرح ملی که به مردم یک شهر، زیرساخت ها و بخش های آن وارد می شود به آن تعلق نمی گیرد.

به طورکلی در قانون چنین چیزی لحاظ نشده است؟

خیر درحال حاضر این یک خلا قانونی ماست. ما باید مصوب کنیم بین 10 تا 15 درصد از منابعی که برای یک طرح ملی در نظر گرفته می شود در جهت توسعه منطقه ای مورد استفاده قرار گیرد: کارخانه آلاینده، چاه نفت، لوله انتقال گاز، سد، چاه حفرشده یا هرچیزی که در حوزه ملی به عنوان پروژه طرح و تعریف می شود. به طور مثال سد گتوند را در نظر بگیرید؛ چند درصد از این پروژه برای جبران خسارت هایی که به مردم منطقه وارد می شود در نظر گرفته شده؟ در پروژه هایی چون سد کارون سه و چهار و سد مسجدسلیمان، چاه های نفت، پالایشگاه ها، خطوط انتقال گاز، برق، و این دست طرح های ملی که منافع آن به کل کشور می رسد و یک منطقه را ازلحاظ اکوسیستم، منابع زیرزمینی، منابع و برداشت های طبیعی، راه های دسترسی و هویت خانوادگی مردم منطقه دچار اختلال می کند، باید تلاش کنیم و دستگاه ها و دولت را موظف نماییم که درازای ایجاد طرح های ملی، منابعی را صرف توسعه منطقه کند. پدیده هایی که در آب ماهیک، سد ایذه، اندیکا، شادگان، راه های اندیمشک، دزفول، ماهشهر و غیره اتفاق می افتد صددرصد ناشی از اجرای این طرح هاست که متاسفانه جبران پذیر نیست. درنتیجه این ضربه ها به جسم نحیفی که از جنگ باقی مانده وارد می شود و آن را ضعیف تر و ضعیف تر می کند. اعتباراتی هم که به این مناطق تعلق می گیرد قطره چکانی است.

مناطق دیگر رشد و توسعه یافته و از امنیت بالایی برای سرمایه گذاری خصوصی برخوردار است، در حالی که خوزستان با مشکلات عدیده ای از جمله نگاه امنیتی، محدودیت در سرمایه گذاری، بسته بودن فضا، وجود تهدیدات و خطرات مرزی و بالا بودن ریسک سرمایه گذاری دست به گریبان است و سرمایه گذار این جا نمی آید؛ یعنی گاهی اوقات در اقدامات ما در حوزه توسعه، اقداماتی است که بخش هایی از جامعه را روز به روز نحیف تر و بخش های دیگر را روزبه روز تقویت می کند. مثل همین قانون ارزش افزوده که شاید در نگاه اول همه از آن لذت ببرند و به کیفیت آن نگاه کنند؛ ولی وقتی وارد عمق قضیه می شوید می بینید بازگشت منابع ناشی از ارزش افزوده برای حوزه هایی که در دوران توسعه رشد کرده باعث توسعه بیشتر این مناطق می شود.

چگونه می توان این چرخه ناسالمی را که خوزستان دچار آن شده است قطع نمود؟

یکی از راه های چاره اجرای طرح آمایش سرزمینی است که مطابق با آن، بین 10 تا 15 درصد از هر پروژه به همان منطقه اختصاص می باید و این موضوع از بحث آلایندگی جداست. بخش دیگری که در این فضا باید به آن توجه کنیم این است که نگاه خود را برای ایفای نقش در حوزه توسعه تغییر دهیم؛ یعنی برای ورود سرمایه گذاران بخش خصوصی نوعی اطمینان خاطر در استان  مهیا کنیم. یک واقعیت این است که حضور بخش خصوصی و سرمایه گذار در خوزستان با موانع اداری و دولتی روبروست؛ فرایند ورود سرمایه گذار آن قدر با مانع روبروست که برخی حاضر نیستند علیرغم مزیت های فراوانی که سرمایه گذار با خود به همراه دارد بخش خصوصی را به کار گیرند. وقتی سرمایه گذار وارد می شود هزار صاحب پیدا می کند و هریک به نوعی مدعی می شوند. البته رتبه کشور ما در کل دنیا در زمینه جذب سرمایه گذار پایین است، زیرا فضا برای سرمایه گذار در سطح کلان دچار مشکل است، اما استان خوزستان وضعیت بدتری دارد. یادمان نرود که مجری و برنامه ریز اصلی دولت است و مجلس در نقش پشتیبان ظاهر می شود. روال این است که پیشنهاد پس از طرح شدن در مجلس، تایید و یا کم و زیاد شود.

دکتر اسماعیل جلیلی، نماینده مردم مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و اندیکا در مجلس شورای اسلامی

اگر شنیده باشید در آماری که از بیکاری در کشور ارائه شده، هفت شهر از 20 شهری که دارای بیشترین آمار بیکاری هستند، در استان خوزستان قرار دارد، یعنی بیش از یک سوم از بیکارترین شهرهای کشور در خوزستان است. آیا امید دارید که در دولت کنونی در جهت رفع مشکل بیکاری جوانان خوزستانی اقدامات موثری صورت پذیرد؟

بله متاسفانه این آمار وجود دارد و مربوط به سال 90 است یعنی در یک سال مانده به پایان دولت دهم. این نشان می دهد که میراث دولت نهم و دهم برای رفع مشکلات خوزستان آن گونه که باید و شاید نبوده. در بهره گیری از منابع منطقه را برای ایجاد ظرفیت های تولیدی و اشتغال در استان نوعی ضعف مدیریتی وجود داشته، یعنی دولت دهم در اجرای برنامه های خود برای ایجاد اشتغال و رفع بیکاری در خوزستان ناتوان بوده و ضعیف عمل کرده است. پس قضاوت ما از عملکرد دولت دهم در حوزه خوزستان و به طور خاص در مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و اندیکا که حوزه انتخابیه من است، ضعف، ناتوانی و ناکارامدی می باشد. این که ما در حوزه توسعه نتوانسته ایم به جایگاه مناسبی برسیم ناشی از همین ناتوانی است. بخش هایی که در سال های پایانی دولت به آن ها توجه شد نیز به دلیل تحریم به سرانجام نرسید. یکی از دلایلی که ما شعارها و آمار دولت دهم را از ایجاد اشتغال نادرست می دانیم، واقعیاتی بود که هرروز و هرهفته در جامعه می دیدیم، به طوری که 80درصد ازمراجعات مردم به ما دررابطه با تقاضای اشتغال بود. اگر دولت یازدهم بخواهد مبنای عملکرد و اولویت خود را در رفع این مشکلات انباشته شده قرار دهد، باید ظرفیت های شغلی را فعال کند؛ نقدینگی را به سمت ایجاد تولید پیش ببرد و منابع خود را برای اتمام طرح های نیمه تمام اختصاص دهد؛ در سامانه اقتصاد نوعی ثبات ایجاد کند تا بتواند با افزایش تولید افزایش شغل، افزایش درآمد، ایجاد تحرک در زندگی، کاهش تورم، ایجاد رونق در بازار و در نهایت ایجاد چرخه سالم اقتصادی را پدید آورد.

پیشنهاد ما به دولت این است که اولویت خود را در کل کشور یکسان قرار ندهد. در حوزه هایی چون خوزستان، چرخه تولید و ظرفیت سازی برای اشتغال از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به این ظرفیت و بیکاری نیروهای جوان، تحصیلکرده، مستعد و توانمند خوزستان باید از اشتغال افراد غیربومی در استان خودداری شود. در این صورت از میزان 40 درصدی بیکاری در استان دست کم به شاخص کشوری خواهیم رسید. نسخه ای که برای خوزستان پیچیده می شود نباید با نسخه کل کشور یکسان باشد و در اینجا باید صددرصد ظرفیت ها در اختیار افرادی باشد که بیکارند و در این استان وجود د دارند. این که شرکت ملی نفت استخدام های خود را از میان افراد غیربومی انجام می دهد، این که سازمان ها و دستگاه های بزرگ مثل صنایع فولاد و پتروشیمی ظرفیت های شغلی خود را به نیروهای سایر استان ها می سپارند، خیانت به مردم خوزستان محسوب می شود. تا زمانی که آمار بیکاری در استان به حد نصاب کشوری نرسیده، باید صددرصد ظرفیت های اشتغال به نیروهای بومی اختصاص یابد. وقتی 40درصد از مدیران خوزستان، افراد غیربومی دارای نگاه بخشی هستند که به دنبال ورود نیروی کارگر از استان خود می باشند ما با یک فاجعه سروکار داریم.

به عنوان سوال پایانی، دلیل اصلی عقب ماندگی در استان خوزستان را چه می دانید؟

کند بودن روند توسعه خوزستان دلایل مختلفی دارد که یکی از آن ها این است که صددرصد توسعه ما به توسعه مبتنی بر حمایت دولتی بدل شده است، چون در پروسه چندساله ای که استان دچار تخریب شد، دولت نتوانست خرابی ها را جبران کند و تزریق منابع به منطقه ما کم بود. به عبارت دیگر، استراژی هایی که ما در حوزه توسعه نیاز داشتیم، استراژی جهشی بود نه استراتژی تدریجی؛ با استراتژی تدریجی پیشرفت به کندی صورت می گیرد و لذا این رویکرد باید عوض شود. بنابراین باید در ایجاد منابع جدی، فضای کسب و کار، سرازیرشدن سرمایه گذار، رفع موانع تولید، صادرات و از بین بردن نگاه امنیتی به استان تلاش جدی شود و به طور کلی حجم سرمایه گذاری دولتی و غیردولتی بالا رود. اگر این اقدامات در دستورکار دولت قرار گیرد، استان ما به سرعت جلو می رود.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۶
انتشار یافته: ۱
بختیاریMIS
|
GERMANY
|
۱۹:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۶
0
2
عدم توسعه هرجا اول مردم آن منطقه هستند دوم نخبگان درمعنای عام سوم دولت است
:
:
:
آخرین اخبار