تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۵
کد خبر: ۷۲۳۱۳
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
مرگ دختر مریوانی بر اثر تزریق پنی‌سیلین
خانه بعد از مرگ دخترشان سوت و کور شده. پیراهن سیاه به تن دارند و در غم از دست دادن فرزندشان به سوگ نشسته‌اند. همه آرزوهایشان بر باد رفته و لبخندهایشان به ماتم نشسته. هنوز باورشان نشده که دخترشان به‌ خاطر یک سرماخوردگی ساده و اشتباه پزشک معالجش دچار سرنوشت مرگبار شود.

روزنامه «شهروند» با این مقدمه نوشت: خانواده دژهمت ٢ ‌سال پیش به خاطر یک اشتباه پزشکی مجبور شدند خانه‌شان را بفروشند تا «سنور» فرزند ١٣ ساله‌شان دوباره سلامتی‌اش را به‌دست آورد اما چه سود که همه تلاش‌هایشان بی‌نتیجه بود و دخترشان جانش را از دست داد.

محمدرشید پدر «سنور» است. او می‌گوید: یک روز وقتی از سر کار به خانه آمدم متوجه شدم سنور دچار سرماخوردگی شده است. او را به بیمارستان بوعلی مریوان بردم. پزشک برای دخترم پنی‌سیلین تجویز کرد. داروها را از داروخانه گرفتم و نزد پزشک برگشتم تا داروهایی را که گرفته بودم ببیند. پزشک نگاهی گذرا به داروها انداخت و گفت همین الان آمپولی را که تجویز کرده باید تزریق کنیم. به قسمت تزریقات بیمارستان رفتیم. پرستار آمپول پنی‌سیلین را بدون تست تزریق کرد و گفت که احتیاجی به تست نیست.

وی ادامه می‌دهد: به خانه برگشتیم. ١٠ دقیقه نگذشته بود که سنور ناگهان بی‌هوش شد و روی زمین افتاد. وقتی او را در آغوش گرفتم متوجه شدم که نفس نمی‌کشد. دستپاچه شده بودم و نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. خیلی سریع او را با خودروی یکی از همسایه‌ها به بیمارستان بوعلی بردیم. وقتی پزشک بیمارستان دخترم را معاینه کرد گفت هرچه سریع‌تر باید او را در ‌آی‌سی‌یو بستری کنیم. گیج شده بودم. دخترم فقط یک سرماخوردگی داشت و حالا در مدت چند ساعت کارش به اتاق آی‌سی‌یو کشیده بود. وقتی از دخترم ام‌.آر.‌آی گرفتند مشخص شد که دچار تشنج شده و به همین علت خونریزی مغزی کرده است.

این سرآغاز ماجرای تلخی بود که برای سنور اتفاق افتاد؛ ماجرایی که ٢ سال به طول انجامید و سرانجام باعث مرگش شد.

محمدرشید می‌گوید: پس از ٤ روز، دخترم که همچنان بی‌هوش بود به بیمارستانی در همدان منتقل شد و ٢ ماه تمام تحت‌ نظر پزشکان قرار داشت. متاسفانه دخترم به علت این اتفاق توان حرکتش را از دست داده بود و از طرفی قدرت تکلم هم نداشت. ٢ ماه تمام چشم‌انتظار بودیم تا او بهبود یابد و حالش بهتر شود اما این اتفاق رخ نداد که هیچ، کلیه‌های او هم از کار افتاد و کارش به دیالیز کشید. بعد از مدتی به اتاق عمل رفت. همان‌جا بود که از حرف‌ پزشکان متوجه شدیم تزریق بدون تست پنی‌سیلین دخترم را به این وضعیت انداخته است.

پس از ٢ ماه، پزشکان سنور را مرخص کردند. او به خانه بازگشت اما هیچ تغییری در وضعش ایجاد نشده بود. دخترک تنها مقداری از قدرت تکلمش را به‌دست آورده بود اما این وضع نیز زیاد دوام نیاورد.

محمدرشید دژهمت در ادامه از روند بیماری دخترش می‌گوید: دخترم را به خانه آوردیم و فقط شاهد درد و رنج او بودیم. در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود امیدوار بودیم که حالش خوب شود اما این اتفاق نیفتاد. پس از ٢ ماه به پیشنهاد آشنایان، سنور را به تهران آوردیم تا شاید پزشکان تهرانی بتوانند برایش کاری بکنند. متخصصان مغز و اعصاب بسیار تلاش کردند تا او بهتر شود اما فایده‌ای نداشت. از طرفی هزینه‌های درمانش هم آنقدر زیاد بود که دیگر توان پرداخت نداشتیم. خانه‌ام را فروختم تا بتوانم هزینه‌های بیمارستان را پرداخت کنم. در چند ماهی که سنور در تهران بستری بود در مهمانسرای وزارت جهاد بودم.

دخترک بعد از برگشت از تهران در مریوان تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و توانست تا حدودی سلامتی‌اش را به‌دست آورد اما ماجرا به همین جا ختم نشد و دوباره دختر کوچک دچار تشنج شد و این بار به کما رفت.

محمدرشید در این‌باره می‌گوید: وقتی حال دخترم بد شد او را خیلی سریع به بیمارستان بوعلی بردیم. از آنجا سنور را به بیمارستانی در سنندج منتقل کردند. در این بیمارستان دخترم توسط یک پزشک متخصص تحت عمل جراحی قرار گرفت و شنت مغزی (لوله‌ای انعطاف‌پذیر همراه با یک دریچه که در مغز قرار می‌دهند تا مایع اضافی را از سر تخلیه کند) برایش گذاشتند اما این عمل نیز چاره‌ساز نبود. خنده از لبان دخترم رخت بربسته بود. بعد از جراحی او را به مریوان آوردم.

وی ادامه می‌دهد: تمام زندگی‌ام را وقف سنور کرده بودم. از آب‌درمانی گرفته تا ماساژدرمانی. حتی یک‌ بار او را به اربیل عراق بردم تا شاید پزشکان آنجا بتوانند کاری انجام دهند اما این کار هم فایده‌ای نداشت. دخترم از دنیا رفت تا دیگر درد و رنجی را تحمل نکند.

پدر دخترک می‌گوید: الان ٢ فرزند دیگر دارم. در این مدت چوب حراج به تمام خانه و زندگی‌ام زدم و حاضر بودم حتی کلیه‌هایم را هم بفروشم تا شاید دخترم سلامتی‌اش را به دست آورد اما سرنوشت تلخی رقم خورد. حالا از پزشک و پرستار و مسئول داروخانه شکایت کرده‌ام تا پاسخگوی مرگ دخترم باشند. با بی‌توجهی آنها دخترم از دست رفت. چند کودک دیگر باید قربانی این بی‌توجهی‌ها شوند تا مسئولان کشور فکری به حال درمان و وضع بیمارستان‌های مریوان کنند؟

مریوان در انتظار بیمارستان و متخصص

امید کریمیان نماینده مردم مریوان در مجلس می‌گوید: شهر مریوان دارای دو بیمارستان است که قدمت هر کدام از آنها به حدود ٤٠ تا ٥٠‌ سال پیش برمی‌گردد. هرساله مقداری بودجه برای بازسازی فضای این بیمارستان‌ها مشخص می‌شود اما کافی نیست. با این اوصاف این دو بیمارستان همچنان دارای بافتی فرسوده هستند. از طرفی تجهیزات این بیمارستان‌ها نیز دیگر پاسخگوی بیماران نبوده و از عمر استفاده آنها گذشته است. به تازگی با تلاش فراوان توانسته‌ایم چند دستگاه پزشکی برای این بیمارستان‌ها تهیه کنیم اما هنوز کمبود تجهیزات پزشکی احساس می‌شود. جاده سنندج به مریوان جاده‌ای پر پیچ‌ و خم و خطرناک است. هر روز تصادفات زیادی در این جاده رخ می‌دهد اما از آنجا که در بیمارستان‌های مریوان هیچ‌گونه امکانات و تجهیزاتی وجود ندارد، مجروحان باید به سنندج منتقل شوند که بیشتر این افراد به خاطر وخامت حالشان در مسیر بیمارستان‌های سنندج جانشان را از دست می‌دهند.

وی در ادامه می‌گوید: موضوع دیگری که مردم مریوان از آن رنج می‌برند، نبود متخصص در بیمارستان‌هاست. چند متخصصی هم که در این شهر وجود دارند بیشتر اوقات در مطب‌هایشان در حال ویزیت بیماران هستند. اگر مورد اورژانسی پیش بیاید، تا زمانی که متخصص خود را به بیمارستان برساند بیمار جانش را از دست می‌دهد. بیشتر این کمبود‌ها هم در بحث زایمان خانم‌ها رخ می‌دهد. مثلا چند وقت پیش یک مادر باردار که زمان وضع‌ حملش بود به بیمارستان منتقل شد اما تا متخصص بخواهد از مطبش در داخل شهر به بیمارستان برسد متاسفانه مادر و نوزاد جانشان را از دست دادند.

کریمیان اضافه می‌کند: تاکنون تلاش‌های زیادی برای بهبود وضع درمانی مردم شهر مریوان انجام داده‌ایم اما همچنان در نظام درمانی این شهر کمبود احساس می‌شود و ما در تلاشیم با کمک مسئولان هرچه سریع‌تر وضع مناسبی را برای مردم شهر در خصوص بهداشت و درمان فراهم کنیم.
مرجع / ایسنا
:
:
:
آخرین اخبار