تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۷
کد خبر: ۸۱۶۴۰
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
گفت‌وگوی تفصیلی ؛
خاطره‌بازی با تهامی؛ حماسه‌ساز ناراضی!
8‏، 9 سال سن داشت که از تیم افسر آبادان پا به توپ شد و با شروع جنگ و عزیمت خانواده به شیراز، آبادان را ترک کرد اما با این وجود فوتبالش تمام نشد و در آن جا نیز در تیم شهید جهان آرا خرمشهر به فعالیتش ادامه داد و در حالی که در این رشته بیش از پیش رشد یافته بود، به تیم صنعت نفت آبادان پیوست.

او سپس به جمع آبی‌پوشان اهوازی پیوست و معتقد است با بازی در این تیم زندگی فوتبالی‌اش صد درصد تکمیل شد. در مقطعی هم به عنوان یار کمکی‏، استقلالی‌های پایتخت را در بازی‌های آسیایی همراهی کرده است.

این پیشکسوت خوزستانی حدود 10 سال نیز افتخار پوشیدن پیراهن تیم‌ملی را داشته و در سال 1376یکی از حماسه‌سازان ملبورن نام گرفت. او از دوران ورزشی‌اش راضی است و تنها حضور در جام جهانی، آرزوی محقق نشده اش است.

سیدابراهیم تهامی، بازیکن آبادانی و نام آشنای فوتبال ایران است که سال‌ها در فوتبال خوزستان و کشور حضور داشته است، اکنون بدون فعالیتی، در خانه روزگار خود را می‌گذارند.

تهامی به خودش و فوتبالش اعتقاد خاصی دارد و می‌گوید همان‌طور که مارادونا و پله در فوتبال یک استثنایی بودند، او هم یک استثنا است و دیگر کسی مثل او به فوتبال ایران نخواهد آمد.

گفت‌و‌گو با هافبک سال‌های گذشته ایران را در ادامه می‌خوانید.

*در ابتدا از آغاز دوران فوتبالی‌ و علاقه‌مندی‌تان به این رشته بگویید.


من متولدسال 1345 هستم و زمانی که 8، 9 ساله بودم وقتی كه برادرم براي تمرين به تيم افسر آبادان مي رفت، او را همراهي مي كردم و در همان جا بازي هم مي كردم كه اين موضوع به قبل از انقلاب برمی گردد. من تا 10، 11 سالگي نيز در آبادان بازي مي كردم تا اين كه جنگ شد و ما به شيراز رفتيم. در آن جا نیز تيم هاي فوتبالی بسياري بودند ولی من براي تيم شهيدجهان آرا خرمشهر بازي مي كردم. در اين دوران نوجوان بودم ولی يكي از بازيكنان اصلي اين تيم محسوب مي شدم و حضورم در اين تیم، آغاز دوران فوتبالي‌ام بود و بهترين دوران ورزشي ام را در اين تيم گذراندم و مربيان بسيار خوب این تیم به من بازي دادند و براي من بازي در اين تيم شيرين بود و باعث شد كه تجربيات بسياري كسب كنم.

*در ادامه دوباره به آبادان برگشتید و این بار حضور در تیم صنعت نفت آبادان، جرقه ای در زندگی فوتبالی شما زد.

بله سال 67، 68 بود که به تيم صنعت نفت آبادان پيوستم و باید بگویم که پخته‌ی پخته بودم که به این تیم آمدم و در اين تيم در هر بازي يكي از بازيكنان اصلي محسوب مي شدم و كنار آقايان برزگري، علي فيروزي، ابراهيم غلام نژاد و پورجانكي كه از بزرگان فوتبال آبادان بودند، بازي مي كردم. اواخر سال 68 بود كه به استقلال اهواز رفتم كه دوران شيرين زندگي فوتبالي‌ام در اين تيم تکمیل شد ولي متاسفانه تماشاگران اهوازي و باشگاه استقلال اهواز قدر من را ندانستند. من تمام زندگي‌ام را براي اين تيم گذاشتم ولي آن‌ها من را فراموش كردند. سال 80، 81 كه آقایان شفيع زاده آمدند نمي دانم دليل‌شان چه بود كه من را نخواستند ولي من تا الان هم خودم را جزو استقلال مي دانم.

 
*و در مقطعی هم برای استقلال تهران بازی کردید.

بله، پس از جدايي از استقلال اهواز ديگر به تيمي نرفتم ولی در بازي هاي آسيايي به عنوان يار كمكي براي تيم استقلال تهران بازي كردم.

*سابقه پوشیدن پیراهن تیم‌ملی را هم دارید؛ از کدام تیم دیده شدید و به تیم‌ملی رسیدید؟

من 10 سال براي تيم‌ملي ايران بازي كردم و مي توان گفت از سال 68 كه در تيم نفت آبادان بودم به تيم ملي رسیدم و تا سالي كه تیم ملی به رقابت های جام جهاني 98 اعزام شد، همراه تيم ملي بودم. البته سال 63، 64 هم براي تيم‌ملي جوانان انتخاب شدم ولي با توجه به اين كه بيشتر به تهراني ها بها مي دادند، من از تیم‌ملی خط خوردم.

*اولین باری که تیم‌ملی را همراهی کردید به خاطر دارید؟

اولين باري كه تيم‌ملي را همراهي كردم سال 69 بود كه تیم‌ملی برای حضور در اولین دوره رقابت های مقدماتی جام جهانی به هندوستان اعزام شد كه در این مسابقات با تیم های هند و پاكستان بازي كرديم و البته من جزو ليست 18 نفره نبودم.

*از اولين همراهی‌تان با تيم‌ملي خاطره‌اي هم داريد؟

تيم هايي كه در اين مسابقات حضور داشتند، ضعيف بودند و یادم هست در بازي با پاكستان بود که مرحوم قايقران توپي را از وسط زمين به سوي دروازه حريف شوت كرد كه همين توپ در سه كنج تيم پاكستان جاي گرفت كه همه ما و حتی تماشاگران خنده مان گرفت. اين توپ به صورتي بود كه گلر پاكستان نمي توانست آن را بگيرد. من با مرحوم قایقران خیلی دوست بودم و روحش شاد باشد.

*به سال‌های نه چندان دور و پر از خاطره برای فوتبال ایران برگردید؛ بازی با استرالیا و صعود ایران به جام جهانی.

در آن سال ها بهترين تيم‌ملي را داشتيم كه به نظر من بهترين تيم‌ملي تاريخ فوتبال ايران هم بود؛ اين را اکنون مي گويم و باز هم خواهم گفت و واقعا همه عالي بودند و در سطح خيلي بالايي بازي مي كردند، حتي چند بازيكن‌مان هم به فوتبال اروپا رفتند. تيم‌مان خيلي خوب بود و من هم خاطرات بسیار خوبي از همراهي با آن دارم.

*از بازي سرنوشت‌ساز با استراليا و صعودمان به جام جهاني هم بگويد.

بازي خيلي خوبي بود و استراليا تيم خيلي بزرگي بود و البته برخي مواقع پيش مي‌آيد كه يك تيم خيلي خوب و بزرگ هم حذف شود. به هر حال ما در مقابل تيم استراليا كم تيمي نبوديم و يادم هست در همين بازي پيش از مسابقه كه 11 بازيكن مي خواستند گرم كنند تا به زمین بروند، من به مهرداد ميناوند و حميد استيلي که كنارم بودند، گفتم شما وارد بازي مي شويد و بازي را مي بازيد ولي بعد من به زمين مي آيم و كاري مي كنم كه شما در جام جهاني هم بازي كنيد! من اين جمله را به شوخي به آن ها گفتم ولي واقعا به همين صورت هم شد.

*در اين دیدار وارد بازی شدید و چند دقیقه بعد تعویض شدید، علت این تعویض چه بود؟

14 دقيقه مانده بود كه بازي تمام شود سرمربی من را وارد زمین کرد و البته بعد از چند دقيقه يك تعويض تاكتيكي انجام داد و من بيرون آمدم و يك دفاع به تیم اضافه كرد. این بازي به صورتي بود كه من هنوز خاطرات آن مسابقه را پس از گذشت سال ها به ياد دارم و با خود مرور مي كنم.

*گفته بودید در بازي ايران و استراليا فردي از تهران با كادر فني تماس گرفته تا شما از ليست تيم‌ملي خارج شويد، آیا واقعا این گونه بوده است؟

زماني كه يك مربي به يك بازيكن مي گويد كه چرا گرم نمي كني يعني تو در ليست هستي. در همین بازی هم سرمربي تیم ملی به من گفت که تو چرا گرم نمي كني؟ كه به او گفتم من در ليست نيستم كه او به دكتر گفت چرا سيد در ليست نيست و ناراحت شد و سيگارش را بر زمين انداخت و بيرون رفت. به هر حال اين كه برنامه چه بود و چطور شد كه من در تركيب نباشم را نمي دانم ولي به نظر من از تهران با كادرفني تماس گرفتند كه من در ترکیب اصلی نباشم.

*البته شوخی شما با میناوند و استیلی درست از آب درآمد و شما با ورودتان به این بازی خوش قدم هم بوديد و تيم ملي به جام جهاني رسيد.

من در اين بازي خوش قدم بودم ولي خوش قدم براي آن بازيكناني كه حقشان نبود به جام جهاني بروند و متاسفانه به جاي من به جام جهاني رفتند. به هر حال با توطئه هايي كه تهراني ها همان طور که براي خذيراوي و خيلي از بازيكنان خوزستاني درست كردند و براي من هم درست كردند، به راحتي من را كنار گذاشتند و آب از آب هم تكان نخورد و متاسفانه هيچ مسوول ورزشي و سياسي خوزستان هم از من دفاع نكرد.

* شما با گذشت سال ها از جام جهانی 98 هنوز از این اتفاق گله‌مندید و حتی در مصاحبه هایی که داشته اید بارها گفته اید كساني را كه باعث شدند شما به جام جهاني نرويد چه در اين دنيا و چه در آن دنيا نخواهيد بخشيد.

بله، واقعا همين طور است و من هيچ كدام از آن ها را نمي بخشم و به نظرم كساني كه اين كار را كردند، نماز و روزه ندارند و اگر هم نماز بخوانند و روزه هم بگيرند براي من و حق من است، چرا كه من از دوران كودكي ام 30 سال در ورزش زحمت كشيدم ولي بعد يك پا شكسته را به جام جهاني بردند و من را نبردند و حق من را به افراد ديگري دادند.

*از آخرین سفرتان همراه با تیم‌ملی پیش از جام جهانی به تورنمنت هنگ‌كنگ هم بگويد؛ سفری که برای شما همراه با حاشیه بود.


توطئه‌ای که گفتم در همین تورنمنت صورت گرفت. در اين تورنمنت تيم منتخب هنگ‌كنگ، تيم ملي شيلي، نيجريه و ايران حضور داشتند كه ما در نهايت تيم سوم شديم. متاسفانه در هتلي كه اسكان داشتيم مشكلي پيش آمد و بعد، از من و يكي ديگر از بازيكنان تيم ملي نام بردند و توطئه اي براي من درست شد. ما خوزستاني ها به ويژه آباداني ها اگر كوچكترين اشتباهي انجام مي داديم، سريع به چشم مي آمد و ديده مي شد.

*دریبل 14 بازیکن توسط شما برای خیلی ها باورنکردنی است، در مورد این حرکت‌تان بیشتر توضیح می‌دهید؟

زماني كه در تيم صنعت نفت آبادان بودم، سال 68 در ليگ آزادگان با تيم پاكديس اروميه بازي داشتيم كه آن زمان با توجه به اين كه زمين چمن استاديوم آبادان مناسب نبود، ما تمام بازی های مان را در اهواز برگزار می کردیم. یادم هست داور مسابقه ما با تیم پاکدیس ارومیه، آقاي رودنيل بود. من در همين مسابقه بود كه سیزده، چهارده نفر را دريبل زدم و اگر كسي هم این کار من را قبول ندارد، اشكالي ندارد ولي آن هايي كه نزديك من بودند اين موضوع را تاييد مي كنند. در اين بازي گلر ما محمد گلاب زاده بود و زماني كه توپ به او رسيد آن را پشت هجده قدم به من داد و من هم به كسي پاس ندادم و همه بازيكنان را دريبل زدم و حتي برخي از بازيكنان هم که دريبل خورده بودند، دوباره به سمت من آمدند و من بازهم آن ها را دريبل زدم و توانستم براي نفت آبادان گل بزنم. اين بازي در نهایت هم با حساب 2 بر 2 به پايان رسيد.

*چقدر از دوران ورزشي‌تان راضي هستيد؟

من صد درصد از دوران ورزشي‌ام راضي هستم و دوران خوبی را سپري كردم. خدا من را در فوتبال استثنايي ساخت. به نظرم بازيكناني از جمله مارادونا و پله استثنايي بودند و منِ تهامي هم يك استثنا بودم، با اين تفاوت كه آن بازيكنان در كشورهايي بازي كردند كه واقعا قدر بازيكنان خوب شان را مي دانستند ولي من در كشوري بازي كردم كه به راحتي و مانند آب خوردن حقم را خوردند و قدرم را ندانستند.

من هميشه مي گويم ديگر كسي مثل من به فوتبال نمي آيد و البته دوستان من هم به اين موضوع معتقدند و حتی چند روز پيش که مسابقاتي بود و من در آن شركت كردم، دوستانم پس از بازي به من گفتند، ابراهيم كسي نمي تواند جاي تو را بگيرد. به هر حال حالا كه کسی از من دفاع نمي كند، خودم از خودم دفاع مي كنم و این ها را می گویم و اگر كسي از من دفاع مي كرد هيچ وقت من از خودم تعريف نمي كردم. مسوولان ورزشي و سياسي خوزستان از من هيچ حمايتي نکردند.

*آرزویی هم داشته اید که در دوران فوتبالی‌تان به آن دست پیدا نکردید؟

تمام فوتباليست ها آرزو دارند با توجه به زحمتي كه مي كشند در جام جهاني بازي كنند كه من هم زحمت كشيدم ولي به جام جهاني نرسيدم.

*زماني كه در تيم ملي بوديد بيشتر با کدام بازيكنان رفاقت نزدیک داشتید؟

من تنها شهرستاني‌ای بودم كه ساير بازيكنان با من خون گرم بودند؛ چرا كه من با آن ها خيلي شوخي مي كردم و ارتباطم با تمام نفرات تيم ملي خوب بود. خود من هم خونگرم بودم و با توجه به اين كه فوتبالم خوب بود، بازيكنان دوست داشتند با من هم‌صحبت شوند و بيشتر با من باشند و نظر شخصي ام اين است كه این بازيكنان دوست داشتند من را طرف خودشان بكشند تا من به باشگاه هاي آن ها بروم؛ زیرا علاقه مند بودند به واسطه حضور من، تيم هاي شان قوي تر شود.

*با گذشت این سال ها هنوز با همبازی‌های‌تان در تیم ملی در ارتباط هستيد؟

خير، با بازيكني در ارتباط نيستم، البته برخي مواقع كه اتفاقي همديگر را مي‌بينيم به يكديگر احترام مي‌گذاريم.
 
*به عرصه مربيگري هم وارد شدید و گویا دو تجربه مربیگری هم در کارنامه‌تان دارید.

در استقلال اهواز در دوره اي سرمربي اين تيم بودم و سال 90 ـ 91 هم در تيم مس سرچشمه دستيار آقاي مهابادي بودم. من تمام دوره هاي مربيگری را گذرانده ام و مدارك آن را هم دارم ولي متاسفانه مسوولان استان ما سنگ تمام گذاشتند و من نتوانستم در استان خودمان كار كنم. به طور مثال ببینید، تبریزی ها به چه صورت از رسول خطيبي حمايت مي كنند ولي در خوزستان من را به راحتي فراموش كرده اند.

*گويا قرار بود در نيم‌فصل دوم به عنوان مربي در تیم استقلال اهوار كار كنيد.

بله، من در خانه بودم كه از سوي مسوولان باشگاه با من تماس گرفته شد و گفتند كه يزدي را كنار گذاشته‌ايم و حبيب خدريان را به عنوان سرمربي تيم انتخاب كرده ايم و صحبت كرده ايم كه شما هم بياييد و به تيم خودتان كمك كنيد و درست است خدريان در گذشته در همين تيم شاگرد شما بوده است ولي حالا بيا و به او كمك كن كه من هم گفتم مشكلي ندارم، ولي اولين شرطم اين است كه اول بايد قراردادم را امضا كنم و بعد من را به عنوان مربي معرفي كنيد. آن زمان هم تيم در تعطيلات بود و قرار شد پس از تعطيلات با من تماس بگيرند تا به باشگاه بروم ولي متاسفانه بعد با من تماس گرفته شد كه مشكلي پيش آمده است و در نهایت هم نشد كه با اين تيم همكاري كنم.

*اکنون مشغول به چه کاری هستید؟

بیکار هستم و شغلی ندارم.

*کمی هم از زندگی شخصی‌تان بگویید.

سال 68 زماني كه در تيم صنعت نفت آبادان بودم، ازدواج كردم و حاصل آن هم سه دختر و يك پسر است. پسرم سيدفريد 22 ساله است و دخترم سيده ساجده دانشجو، سيده ياسمين دوم راهنمايي و سيده نرگس چهارم دبستان است.

*پسرتان هم مثل خودتان گرايشی به فوتبال دارد؟

خیر؛ پسرم فوتبالي نيست و اعتقاد هم داشتم و دارم كه فرزندان فوتباليست هاي خوب، خوب از آب در نمي آيند. البته خود پسر من هم فوتبال را دوست نداشت و به كارهاي ديگر فكر مي كرد.

*از فوتبال آبادان و عملكرد نفت در لیگ دسته يك هم بگویید.

در حال حاضر تيم نفت آبادان از نظر مديريتي خوب كار مي كند و اين اميد هم وجود دارد كه بتواند قهرمان ليگ دسته يك شود و من هم دعا مي‌كنم که به همین صورت شود. به نظرم اين تيم مي تواند قهرمان شود و وضعيتش هم خيلي خوب شده است. به نظر من اگر تيم نفت آبادان از اين شهرستان گرفته شود، آبادان براي هميشه مرده است و مي توانم بگويم صنعت نفت آبادان، عشق مردم آبادان است و عشق آن ها هم فوتبال است و اگر اين عشق را از آن ها بگيرند، ديگر زندگي كردن در آبادان و خرمشهر معنايي ندارد. در گذشته بهترين فوتباليست هاي ايران از آبادان بودند.

*و صحبت پاياني‌تان...

از تمام كساني كه در دوران ورزشي ام براي من زحمت كشيدند، تشكر مي كنم. از همسرم نيز قدرداني مي كنم و به نظرم همسران ورزشكاران بسیار سختي مي كشند. ما در دوران ورزشي مان هميشه از فرزندان مان دور بوده ايم و همسران ما به سختي فرزندان را بزرگ كردند و اين سختي به ويژه در دوران ما با توجه به اين كه پولي هم نبود، بيشتر بود.
مرجع / ایسنا
:
:
:
آخرین اخبار