سینما رکس در شهر آبادان موقعیتی ویژه داشت، بسیاری از فیلمهایی که آن زمان در تهران به نمایش درمیآمد،همزمان در آبادان روی پرده میرفت، در آن زمان مسعود کیمیایی فیلمی به نام گوزنها را روی پرده سینماها برده بود و قرار بود این فیلم شامگاه 28 مرداد 57 در سینما رکس آبادان به نمایش درآید.
آن شب، 600 نفر برای دیدن آن فیلم به سینما آمده بودند و هیچگاه گمان نمیبردند پیمانه عمرشان به این زودی پر میشودو دیگر خانوادههایشان را ملاقات نمیکنند، در میانه تماشای فیلم، یکباره شعلههای آتش فوران کرد و همه را به کام خود گرفت، هر کس سعی میکردخود را نجات دهد اما بیفایده بود.
مردم در حال فرار و درهای بسته سینما
درهای خروجیهای سینما قفل شده بود و پنجرهها نیز باز نمیشد، مردم هر چه تلاش کردند بیفایده بود، خبری از ماموران آتش نشانی نبود، رهگذران که شاهد این آتش سوزی بودند پلیس و آتشنشانی را خبر کردند و خود به اطفای حریق پرداختند اما کاری از دست آنها بر نمیآمد.
با آمدن آتشنشانها به محل حادثه عملیات اطفای حریق آغاز شد ولی متوجه شدند شیر آب واقع در 60 متری سینما شکسته و قابل استفاده نیست، شیر آب موجود در خیابان زند هم که به فاصله 160 متری سینما قرار داشت به دلیل اینکه موزاییکها شکسته بود قابل دسترس نبود.
بنابراین به سمت خیابان امیری رفتند تا شاید از آب شیر آن خیابان استفاده کنند ولی آب آنجا فشار کافی برای خاموش کردن حریق را نداشت، زمان بسرعت سپری میشد و عملیات نجات بهکندی صورت میگرفت.
عاقبت با تاخیر 15 دقیقهایاز طریق تانک 4 هزار لیتری خودروی آتش نشانی شرکت نفت آب تهیه و اطفای حریق شروع شد، اما دیگر خیلی دیر شده و 306 نفر در میان شعلههای آتش سوخته بودند.
پدران و مادران به دنبال اجساد سوخته فرزندان
دست و پاهای جدا شده و بدنهای تکهپاره شده تماشاگران سینما در سالن فیلم پخش شده بود، ناله و ماتم سرتاسر شهر را فرا گرفته بود، پدر و مادران در میان ویرانههای سوخته سینما فرزندانشان را صدا میزدند و به دنبال اجساد آنها میگشتند، فقط دهها تماشاگر از راه پشت بام نجات یافته بودند و مابقی بشدت دچار سوختگی شده و به بیمارستان منتقل شدند، این گونه بود که یک فاجعه ملی رقم خورد.
در پی این حادثه نجاتیافتگان گفتند که هنگام آتشسوزی تمام درهای خروجی و اضطراری سینما قفل بوده و آنها توانستهاند با شکستن یکی از درهای اضطراری وارد پشت بام سینما و از آنجا فرار کنند، وقتی ضرابی دادستان وقت آبادان از ماجرا با خبر شد حادثه را تلفنی به وزیر وقت دادگستری خبر داد، با حضور دادستان و دیگر مسوولان شهر در محل حادثه بررسی ماجرا شروع شد، مسوولان شهر میگفتند اجساد را یکدفعه دفن کنند اما دادستان با این کار مخالفت کرد.
عاقبت قرار شد اجساد به گورستان شهر منتقل شوند تا روز بعد پس از آن که از سوی خانوادههایشان شناسایی شدند در گورستان دفن شوند، روز بعد دادستان به همراه بازپرس پرونده و پزشک قانونی برای صدور جواز دفن در گورستان حاضر شدند، از میان 306 جسد سوخته، هویت 106 نفر از آنها شناسایی و در گورستان شهر دفن شدند.
80 نفر نیز به زادگاهشان منتقل و در خارج از گورستان شهر دفن شدند، در این راستا هویت 120 قربانی فاش نشد و در همان گورستان شهر کنار یکدیگر بهطور دستهجمعی دفن شدند، دههانفر در این حادثه موفق به فرار از میان شعلههایسرکش آتش شدند، خبر فاجعه در فردای آن روز در رسانههای داخلی و خارجی انعکاس یافت.
روزنامه اطلاعات در صفحه نخست خود نوشت: 600 نفر را در سینما رکس آبادان زنده زنده سوزاندند، 377 تن کشته و بقیه وضع وخیمی دارند.
کیهان نیز نوشت: 377 نفر در حریق سینمای آبادان زغال شدند، عزای عمومی در سرتاسر کشور اعلام شد.
امام خمینی با ارسال پیامی این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص مردم ستمدیده آبادان و به خانواده داغدیدهها تسلیت گفت.
در این پیام آمده است: من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی دست به این فاجعه وحشتناک بزند جز آنکه به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفان شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان ومال مردم به خطر انداختهاندو با فداکاری از هممیهنان خود دفاع میکنندمرتکب شده باشند بلکه خود شاه در این حادثه عاملیت دارد.
امام در این پیام اتهام را متوجه رژیم دانست و تاکید کرد: قراین نیز شهادت میدهدکه دست جنایتکار دستگاه ظالم در کار باشد که نهضت انسانی و اسلامی را در دنیا بد منعکس کند. امام خمینی شاهد دیگری را بر این ادعا آوردند و آن این بود که هیچ گروهی از این عمل نفع نمیبرد و تنها شاه و بستگان او هستند که نفعی در آن میبینند. آیتالله صدوقی با صدور اعلامیهایرژیم را مقصر دانست. جامعه روحانیت تهران و کرمانشاه نیز با صدور اعلامیههای جداگانهایاین جنایت را به رژیم نسبت دادند. (مجله پیام انقلاب، شماره 52)
متن کامل پیام :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت عمومی اهالی محترم آبادان ایدهم الله تعالی
دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید.
من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعة وحشیانه ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد.
من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می کنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند.
آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست.
گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده می دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می کنم نیز شاهد این مدعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق های تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده اند.
آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده اند هم میهنان ما نبوده اند؟ قراین نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است.
زنگ خطر برای مردم
آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش نفعی داشته اند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هرچند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند این قبیل صحنه ها را به وجود آورده است و یا خواهد آورد؟ این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.
من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می کنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می کنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر می شود برای مردم روشن نمایند.
این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می دانم.
از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی
اتحادیه دانشجویان ایرانی ساکن فرانسه در بیانیهای دولت ایران را به خاطر آتشزدنسینما رکس آبادان محکوم کرد و افزود: مسوولان رژیم سعی میکنند این فاجعه را گردن مخالفان رژیم و بویژه مذهبیون ترقی خواهد بیندازند، در این بیانیه تأکید شده است که مخالفان هرگز به تروریسم کور متوسل نمیشوند و هرگز به افراد حمله نمیکنند، رژیم تروریست شاه عامل این سوء قصد است.
در پایان بیانیه آمده است که رژیم از چندی پیش کمیتههای زیرزمینی انتقام را که عاملین ساواک هستند ایجاد کرده است. کمیته دفاع از حقوق بشر در پاریس نیز سوءقصدسینما رکس آبادان را مورد نکوهش قرار داد و احتمال انجام این عمل را به وسیله عاملان قدرت محتمل دانست.
در بیانیه این کمیته آمده است که با توجه به محافل مخالف داخل ایران در آغاز آتش سوزی درهای ورودی و اضطراری سینما همه بسته بوده است و آتش بسرعت شعلهورشده و آتشنشاناننیز با تأخیر بدانجا رسیدند.
بنابر این تمام عناصر مبین این فرضیه هستند که این کار عمل عاملین قدرت است. رهبران مخالفین سیاسی- مذهبی قبلاً به افکار بینالمللی درمورد این انگیزههاهشدار داده بودند. (خبرگزاری فرانسه، دوشنبه 30/5/57)
خبرگزاری دولتی پارس بلافاصله این آتش سوزی را به خرابکاری نسبت داد و اعلام کرد: شب گذشته عدهای از عوامل خرابکار با اجرای یک نقشه شیطانی سینما رکس آبادان را به آتش کشیدهاند.
این موضع گیری زود هنگام و قبل از روشنشدن حادثه چیزی جز شک مردم را بر نینگیخت، نکته دیگری که بلافاصله شک همگان را دامن زد 2 مقالهای بود که بدون نام و با یک مضمون روزنامه کیهان و اطلاعات در صفحات حوادث خود چاپ کردند با نام «گوشهایاز وحشت بزرگ» و «حادثهایکه فاجعه ملی شد».
در آن موقع قضاوت مردم این بود که هر دو مقاله را ساواک به 2 روزنامه داده است. به همین خاطر، خبرنگار روزنامه کیهان (جلیل صفری) در گورستان آبادان به وسیله سوگوارانی که قربانیان را دفن میکردند،بشدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت.
طبق گفته روزنامه کیهان، نسخههای این روزنامه توسط جمعیت خشمگین پاره شد.
مردم گفتند که روزنامه کیهان حقیقت را درباره فاجعه آتشسوزی سینما رکس آبادان نگفته است، جمشید آموزگار نخستوزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ایران سعی کرد که این اقدام را به مخالفان سلطنت نسبت دهد.
حادثه سینما رکس آبادان فاجعهای ملی
وی طی سخنانی حادثه سینما رکس آبادان را فاجعهای ملی خواند و گفت چگونه ممکن است افرادی آنقدر از بشریت، مذهب و ایمان دور باشند که دست به چنین کاری بزنند ولی ما ایرانیان با یکپارچگی و وحدت خود بر این مشکلات پیروز میشویمو ما به جهان نشان خواهیم داد که مردمی لایق همه آزادیهاو پیشرفت و به دست آوردن عظمت و تمدن گذشته خود هستیم.
باید افراد ویرانگر و فریبکار را از میان خود بیرون کنیم، کوشش کنیم پیشرفتهایی که از زمان انقلاب (انقلاب سفید) نصیبمان شده است، دستخوش هرج و مرج و آشوب نشود، بلکه با شتابی معقول در آینده ادامه یابد.
(روزنامه اطلاعات،دوشنبه 30/5/57) در این زمینه دولت هیاتی را برای بررسی به محل حادثه اعزام کرد، هیات پس از بررسی با اینکه نمیخواست تمام وقایع را بازگو کند در گزارش خود اعتراف کرد که آتش سوزی در ساعت 45/21 دقیقه رخ داده ولی به دلیل نبودن مسوولان در محل و از طرفی به دلیل نبودن ارتباط مستقیم تماشاچیان با خارج و نیز عدم دید مردم اطراف ساختمان سینما به محل وقوع حادثه اطلاع از وقوع حریق در زمان طولانیتریصورت گرفت. (رادیو لندن، سهشنبه31/5/57)
دادستان نیز در گزارش خود به وزیر دادگستری وقت نوشت نجاتیافتگان متفقا بستهبودند درهای سالن را تایید کردند، به دنبال اعزام هیأت پنج نفره از سوی نخست وزیری به آبادان برای رسیدگی به علل و چگونگی بروز فاجعه سینما رکس مردم صدها شکایت به دفتر کمیته نخستوزیر ارسال داشتند. اغلب این شکایتها مربوط به کوتاهی مراکز آتش نشانی در انجام وظیفه و عدم حضور بموقع مامورین در محل آتشسوزی بود. علاوه بر این مردم علیه تیمسار رزمی رئیس شهربانی آبادان شکایتهایی به مقامات مسوول تسلیم کردهاند. (روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 1/6/57)
از همان ساعات اولیه انگشت اتهام به سوی سرتیپ رضا رزمی رئیس شهربانی آبادان نشانه رفت. مردم آبادان شعار میدادندرزمی باید سوزانده شود.
با اینکه رادیو و تلویزیون و کارگزاران دولتی سعی میکردند از این حادثه علیه انقلابیون استفاده کنند ولی فشار اجتماعی به حدی شد که دولت دست به عقبنشینی زد و 3 روز بعد سرتیپ رزمی را به مرکز فراخواندند و هرگز بازنگشت، تمام ماموران سهلانگار،فرماندار، رئیس فرهنگ و هنر و مسوول آتشنشانی شرکت نفت به تهران احضار شدند.
4 روز پس از شنبه خونین آبادان این شهر همچنان به صورت نیمه تعطیل است و 80 درصد از کسبه و اصناف مغازهها و محل کسب خود را به عنوان همدردی با خانوادههای داغدار و ابراز خشم نسبت به مسببین فاجعه تعطیل کردهاند، مسوولان و مدیران سینما رکس به دستور بازپرس شعبه دوم دستگیر شدند، همچنین سخن از آن بود که 30 نفر مظنون برای بازجویی به شهربانی احضار شدهاند.
شهر آبادان تحت نظارت دقیق نیروهای پلیس و سایر نیروهای مسلح از جمله پایگاه دریایی خرمشهر و هنگ ژاندارمری آبادان قرار داشت، این نیروها از روز حادثه در آمادهباشکامل به سر میبردند. مقامات کشوری و لشکری آبادان همه نوع پیشبینیهایلازم را برای جلوگیری از هرگونه حادثه اتخاذ کردهاند. از فردای روز حادثه، دستههای10 نفری پلیس مسلح پیاده در خیابانهادر حرکت بودند و هرگونه تجمعی را برهم میزدندو به مردم اخطار میدادند.
نیروهای پلیس، مناطق خارجینشین شرکت نفت آبادان را تحت نظر داشتند، طبق گزارش رسیده از خوزستان عدهایاز معتمدین آبادان و خرمشهر جهت ملاقات با روحانیون به تهران روانه شدند و از آنجا به قم و چند شهر مذهبی دیگر رفتند.
همدردی سینماداران بابل و کرمانشاه و تعطیل کردن سینماها
همچنین سینماداران بابل و کرمانشاه به عنوان همدردی با بازماندگان فاجعه سینما رکس آبادان، دست از کار کشیدند، تحقیقات برای دستگیری عاملان حادثه ادامه داشت تا اینکه روزنامهها،7 شهریور اعلام کردند: عامل فاجعه آبادان دستگیر شد، طبق این خبر، فردی به نام عبدالرضا آشور در عراق دستگیر شده و اعتراف کرده در فاجعه سینما رکس دست داشته است.
همان روز،آشور را با یک فروند هواپیما به تهران آوردند، متهم در واقع هاشم منیشدپور معروف به هاشم مقدم، فردی معتاد و بیکار بود که برای یافتن کار به عراق رفته بود، هاشم را در کمیته مشترک تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند و وی را مجبور به اعترافات ضد ونقیض کردند، سپس وی را به آبادان انتقال دادند، وی تحت شکنجه نام چند تن از دوستان خود را به عنوان همکاران آتشسوزی اعلام کرده بود.
یکی از اعضای ساواک تحت عنوان یک مقام مطلع اعلام کرد که افراد معرفی شده از سوی متهم، دستگیر شدند. چند روز بعد وزیر دادگستری دکتر باهری در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: متهم اصلی، همدستان خود را معرفی کرده و آنان دستگیر شدند، ولی بازپرس میگوید من هنوز قانع نشدهام، ظاهرا شواهد و قرائن بهدست آمده، از چنان قطعیتی برخوردار نبود که بازپرس در مورد آن اقدامی کند.
گزارشهای موجود حاکی از این است که در مجموع تلاش رژیم شاهنشاهی، برای نسبت دادن این اقدام به نیروهای مذهبی با توجه به اقرارهایی که از متهمان گرفتند و بعدها معلوم شد که این اعترافات در شرایط نامساعدی از آنان گرفته شده است، ناکام مانده و از سویی دیگر برخی از مستندات بخصوص تعلل نیروهای شهربانی و شهرداری در اطفای حریق و تسامح مسوولان شهری برای نجات جان حادثهدیدگان حاکی از اطلاع برخی دولتمردان وقت از اتفاق قبل از وقوع آن دارد.