تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۶
کد خبر: ۱۲۷۳۸۰
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
گزارشی به بهانه هفته بهزیستی
چشم‌های کودکان معلول ذهنی خرمشهر به در است
مسئولان مرکز نگهداری معلولین ذهنی ستاره خرمشهر ادعا می کنند سالهاست که کسی سراغی از این مرکز و بچه ها نگرفته و درهای این مرکز به روی همه باز است و چشم های این کودکان همیشه به در
«انگار جذامی هستیم کسی در این مرکز را نمی زنه. این مرکز الان ۱۵ ساله که دایره اما تا الان هیچ خیر و مسئولی حتی برای بازدید نیامده حال و روز این بچه ها رو ببینه» این را آل علی مسئول فنی مرکز آموزش و نگهداری  معلولین ذهنی زیر ۱۵ سال مختلط ستاره می گوید در حالی که با اندوه به چشم های ندا دختر یتیم اما مستعد رده متوسط چشم دوخته است، ندایی که از درد دندان به خود می پیچید.

 آسمانی با ۳۱ ستاره

خانه ای آسمانی با ۳۱ ستاره مقصد من است که برای رسیدن به آن باید از کوی آریا خرمشهر بگذرم. منطقه ای که حدود ۱۰ سال پیش، حتی پیش تر از اعلام منطقه آزاد شدن دو شهر آبادان و خرمشهر منطقه آزاد بود اما بود و نبود این مزیت، تفاوت چندانی برایش نداشته است.

از کنار ترکیب نامتناسب خانه های نوساز و سنگ نما با خانه های قدیمی با جای زخم های ترکش که بگذری چهار راه آخر کوی آریا نرسیده به آلبونایی باید به سمت چپ بپیچی تا وارد کوچه ای بشوی که ترکیب درخت و خانه و خاک تو را یاد روستا می اندازد با این حال در آن کوچه دو مرکز توانبخشی وجود دارد، مرکز توانبخشی اروند مخصوص پسران بالای ۱۵ سال و مرکز ستاره.

در مرکز ستاره ۳۱ دختر و پسر پنج تا ۱۵ ساله نگهداری و تعلیم و به قول مسئولان آنجا تربیت داده می شوند که ضریب هوشی پایینی دارند، آنقدر که مرکز آموزش استثنایی هم حکم اخراجشان را صادر می کند.

یک سرسره و دو تاب و یک حیاط نقلی برای دویدن، همه آن چیزی است که این کودکان دارند.

خوشامد به زبان لبخند

در بدو ورود با فضای آرامی مواجه می شوم برخلاف خیلی از مدارس پرسروصدا صدای همهمه ای نامفهمومی به گوش می رسد. راه کلاس ها را در پیش می گیرم و احمد اولین دانش آموزی است که می بینم. بر پتویی روی زمین نشسته و پاهایش را زیر خودش جمع کرده است با بهت نگاهم می کند و خنده ریزی تحویل این تازه وارد میدهد. وارد کلاس بعدی که می شوم بازهم از همان لبخندها می بینم و میفهمم به زبان این ستارگان کوچک لبخند یعنی سلام و خوش آمدی.

« اینجا مثل یک مهد کودک است» مربی با این جمله کلاسش را معرفی می کند و می افزاید: در اینجا طبق نظام آموزش بهزیستی به بچه ها آموزش داده می شود و چون زود خسته می شوند هر ۱۵ دقیقه یکبار استراحت می کنند.

او بازی با اسباب بازی، تماشای تلویزیون یا بازی در حیاط در فصل های خنک را کارهای معمول این کودکان در وقت استراحت برمی شمارد.

مسئول فنی مرکز ستاره یادآوری می کند ضریب هوشی این بچه ها خیلی پایین است شاید در حدود ۳۰ یا ۴۰ ، انتظار زیادی نباید از آنها داشت. آموزش های ساده ای به آنها داده می شود و در حد یادگیری اموریست که ما به طور غریضی می توانیم انجام دهیم مثل شستن دست ها.

کلاس را که می خواهم ترک کنم باز هم با همان لبخند بدرقه ام می کنند همه به جز یکی که از اول وجودم را نادیده می گرفت و مربیش می گوید مبتلا به بیماری اوتیسم و ذهنی به صورت همزمان است.

خدا را بلند تر می خواند

به کلاس کناری میروم روی در آن نوشته (تربیت پذیر متوسط) ظاهرا امروز کلاس غایب زیاد دارد. وارد که می شوم هدی پای تخته است و چند نقطه با ماژیک کشیده . تابلو سفید که با ماژیک سورمه ای خال خال شده اثر هنری هدی است درست برعکس آسمان پر ستاره.

به جز رقیه که آرام و خمار گوشه ای دورتر از همکلاسی هایش نشسته بقیه انرژی خیلی خوبی دارند. ندا شاگرد زرنگ کلاس است. جواب سلامم را با خنده ای به پهنای صورت می دهد، مسئول فنی که مرا در تمام کلاس ها همراهی می کند می گوید: یتیم است و بامادربزرگش زندگی می کند. لب هاش را جمع می کندف معلوم است درد دارد.  به همراه معلم به افتخار آمدنم سه نفره ندا و خانم مربی و هدی..  سرود می خواند، هر سه با هم می خوانند«با این دو دست کوچکم، دست می برم پیش خدا/ با دل پاک و روشنم دعا کنم دعا دعا...» صدای ندا فراز و فرود دارد برخی واژه ها چون خدا و دعا را بلندتر و کشیده تر می خواند.

 دوست دارم دکتر شوم

 سراغ هدی که می روم به چهره ام نگاه نمی کند. مربیش از او می خواهد دست از خجالت بردارد. ساکت می ماند رویش را بر نمی گرداند، از او می خواهم به من نگاه کند، می پرسم از کی اینجاست؟ خیلی تند و کمی نامفهوم می گوید: «تازه اومدم، اینجا رو دوس دارم، خانم رو دوس دارم، دوستام رو هم دوس دارم».

لباس های تمیزش نشان می دهد اوضاعش بهتر از بقیه همکلاسی هایش است. خودش می گوید پدرش در دادگستری کار می کند و برادرش کارمند بانک است ، از او می پرسم چه لباس های تمیزی، می گوید: «مامانم اتو می کنه» می پرسم  مامان از اومدنت به اینجا خوشحاله؟ می گوید: «آره وقتی میرم خونه براش تعریف می کنم چی یاد گرفتم»

مربیش می گوید هدی دیابتی هم هست و انسولین تزریق می کند، در پاسخ سوالات در مورد درمانش می گوید: «دو تا دکتر می رم، یکی از دکترها اهوازه برام قرص و آمپول می نویسه، آمپول های بزرگ. نوعشون رو دکتر عوض کرده. آمپولام رو شب و صبح مادرم برام میزنه بابام هم میزنه.»

هدی از ترس هایش هم می گوید: او از آمپول زدن می ترسد، از حیوانات هم می ترسد مگر حیواناتی که در قفس باشند، اما گل ها را دوست دارد و غصه گل های باغچه خانه شان را می خورد که حالا دیگر نیستند.

هدی آرزو دارد بزرگ که بشود، پزشک شود برایش فرقی نمی کند که بیمارانش بزرگ باشند یا کوچک، مهم این است که درمانگر باشد تا هیچکس نیاز به قرص و آمپول بزرگ پیدا نکند.

سمیه زویدی ۱۲ سال است که مربی بچه های تربیت پذیر متوسط  مرکز ستاره است در ماه تنها ۳۵۰ هزار تومان از این راه بدرست می آورد اما همچنان به تلاشش ادامه می دهد زیرا اعتقاد دارد این بچه ها به وجودش نیاز دارند. او می گوید: کار با این بچه ها سخت تر از بچه های عادی است اما رابطه ما دوستانه است و هنوز دانش آموزانی هستند که بعد از سال ها که با هم ملاقات می کنیم به سمتم می آیند و من هم  از دیدنشان خوشحال می شوم.

 کودکان معلول ذهنی با استعدادهای بزرگ

اتاق بعدی، کلاس تربیت پذیر بالا است که پسران در آن با جورچین های رنگی مشغولند از میان آنها با عقیل همصحبت می شوم. عقیل بوعذار ۱۳ ساله است، خیلی زود گرم می گیرد و می گوید: قبل از اینکه به این مدرسه بیاید دانش آموز مدرسه ایثار بوده است، مدیر مرکز توضیح می دهد که بخاطر ناتوانی در فهم دروس پایه اول عذرش را خواسته اند.

از او می پرسم آیا برای درس خواندان در مدرسه استثنایی تلاشی کرده بود، با کمی شرم جواب می دهد: « درس می خوندم، یاد نمی گرفتم خواهرم با من تمرین می کنه»

اطرافیانش می گویند فوتبالیست خیلی خوبی است، عقیل به محض شنیدن اسم فوتبال چشمانش برق می زند و با سری افراشته عنوان می کند: دو سال است که فوتبال را به صورت جدی در باشگاه استقلال خرمشهر بازی می کنم، بازی های زیادی را شرکت کرده و گل های زیادی را به ثمر رسانده است.

وقتی می پرسم دوست داره در چه پستی بازی کند قاطع جواب می دهد: فوروارد.

عقیل بوعذار نوجوان کم توان ذهنی عاشق تیم پرسپولیس و تهامی نژاد است و بزرگترین آرزویش پیوستن به این تیم و دیدن این بازیکن تیم پرسپولیس است.

محمد دیگر دانش آموز این کلاس است. همه می گفتند پسر پر انرژی است. اما این اواخر تحت تاثیر داروها قدری قدرت تکلمش مشکل پیدا کرده است.

مربی و مسئولان مرکز ستاره متفق القول او را هنرمندی برجسته می خواندند و از هنرش در ساخت مجسمه و اشکال با گل و خمیر بازی، همچنین در تواناییش در نقاشی تعریف می کنند، مربی اش می گوید: محمد با خمیر اشکالی می سازد که انگشت به دهان می مانیم، قدرت تخیل عجیبی دارد جزئیات اشیا را هم از قلم نمی اندازد، یه نظر من محمد هنرمند بزرگی است، و با حسرت ادامه می دهد: حیف که در خرمشهر مرکز سفالگری وجود ندارد.

دوست دارم هنرمند شوم

محمد صفاجات، این هنرمند گمنام خرمشهری می گوید که پدرش بیکار است و نقاشی کردن را دوست دارد (تمام حواسش را به جور چین ها داده است) وقتی می پرسم چه درست می کند، می گوید: خانه. جورچین هایش تمام می شود اما خانه اش ناتمام می ماند، قدری ترکیب را عوض می کند و می گوید:این شد یک خیمه.

از محمد در مورد سفر مشهدی که چند وقت پیش با بچه های مرکز رفته بود می پرسم، او حرم را، اسبی که سوار شده و پرندگانی که دیده بود را خیلی خوب به خاطر می آورد.

وقتی از او می پرسم اگر بنا باشد نقاشی بزرگی بکشید که در شهر نصب شود چه خواهد کشید؟ در پاسخم می گوید: یک مدرسه بزرگ، و شروع می کند با انگشتان طرح فرضی آن مدرسه را روی میز کشیدن، شاید در ذهنش مدرسه ای می ساخت که در آن  انواع هنرها از جمله سفالگری و نقاشی را به صورت حرفه ای آموزش دهند.

مدیر مرکز تاکید می کند: در کشورهای پیشرفته بر اساس توانمندی و استعدادها  آینده کودکان جهت داده می شوند مثلا عقیل و محمد با وجود ناتوانی ذهنی در درس می توانند از بزرگترین فوتبالیست ها و هنرمندان کشور باشند.

 خیرین سراغی نمی گیرند

حالا نوبت خانم آل علی است. سوسن آل علی مسئول فنی مرکز آموزش و نگهداری معلولین ذهنی زیر ۱۵ سال ستاره  است که داستان هرکدام از بچه ها را چون دفترچه در سینه دارد و برای تک تک آنها دل می سوزاند، حدود ۵۰ سال سن دارد، دانش آموخته علوم تربیتی ایست و حالا سه سالی هست که همدم این کودکان شده است.

او می گوید: این مرکز از سال ۹۰ به موسس جدید سپرده شد، اما ۱۵ سالی هست که تاسیس شده و پیش از ستاره ، نام مهرگان و فرشتگان را داشته است.

آل علی با بیان اینکه دانش آموزان این مرکز مبتلا به بیماریهای ژنتیکی ذهنی، همچون نشانگان داون، اوتیسم و ذهنی هستند، می افزاید: در این مرکز به این دانش آموزان خدماتی از جمله آموزش مهارت های پایه، خودیاری، ریاضی و علوم داده می شود، کلاس های هنردرمانی و دوره های گفتار درمانی و فیزیوتراپی را می بینند و دانش آموران را به اردو های درون شهری و برون استانی نیز برده می شوند.

وی به مشکلات متعدد مراکز توانبخشی به معلولین اشاره می کند و نبود محل ثابت و همچنین وسیله نقیله کولر دار برای ایاب ذهاب دانش آموزان را از مهمترین مشکلات مرکز ستاره می داند، و می افزاید: تازه دو ماه است که جابه جا شده ایم، محل قبلیمان خیلی بد بود این یکی خوب است اما قطعی برق زیادی دارد و بچه در روز دو تا سه ساعت در گرما سپری می کنند که نامه نگاری با اداره برق هم در این خصوص انجام داده ایم و همین نبود محل ثابت مشکل بزرگی است علاوه بر آن نداشتن وسیله نقیله باعث می شود بیماران در گرما جابه جا شوند که هم از سازمان منطقه آزاد و هم از شهرداری در خواست وسیله کولردار شده اما تا کنون پاسخ مثبتی دریافت نشده است.

 مسئول فنی مدیر مرکز آموزش و نگهداری معلولین ذهنی زیر۱۵ سال ستاره با اشاره به عدم تکمیل ظرفیت این مرکز، ناشناخته بودن و فرهنگ مردم منطقه را عمده دلیل این امر می داند و اظهار می کند: اقبال مردم برای ثبت نام فرزندان در این مراکز خوب نیست ، بارها شده به منازل خانواده ها مراجعه کردیم که بچه هایشان را ثبت نام کنند اما به دلایلی همچون نپذیرفتن بیمار بودن فرزند و با باور اشتباه از بیماران ذهنی با پیشنهاد ما مخالفت کرده اند و این کودکان از دریافت آموزش ها محروم شده اند.

وی کودکان معلول را کودکان پر خرج می خواند و توضیح می دهد: بیشتر این کودکان علاوه بر بیماری های خود بیماری های دیگری همچون تشنج مشکلات دهان و درمان نیز دارند و مراجعات مکرر به پزشک، هزینه داروها و مراقبت های خاص مورد نیاز، هزینه های هنگفتی را به خانواده هایشان تحمیل می کند که عمدتا از نظر مالی هم ضعیفند.

آل علی از کم مهری خیرین و مسئولان دلی پر دارد، و ادعا می کند بارها با مسئولان نامه نگاری کرده اما حتی برای بازدید هم به این مرکز نیامده اند او تاکید می کند برکت بودن کنار این کودکان را در زندگی خود یافته وبه طور حتم خیرین هم از برکات بی بهره نخواهند بود.

خرمشهر ۲۳۰۰ معلول دارد

رییس بهزیستی خرمشهر نیز تعداد معلولین زیر پوشش در این شهر را دو هزار و ۳۰۰ معلول اعلام می کند و می افزاید: این افراد با انواع مختلف معلولیت از جمله معلولیت های جسمی و حرکتی، اعصاب و روان، نابینایی و کم بینایی، ناشنوایی و کم شنوایی، ضایعه نخاعی، ذهنی و چند معلولیتی را شامل می شوند.

علی فرحانی، پرداخت مستمری ماهانه به معلولین شدید وخیلی شدید، پرداخت کمک هزینه دانشجویی به دانشجویان معلول، پرداخت کمک هزینه تحصیلی، ارائه وسایل کمک توانبخشی ازقبیل انواع ویلچر. انواع سمعک، پوشاک، باطری سمعک، تشک مواج جهت معلولین ضایعه نخاعی، انواع سوند همچنین پرداخت کمک هزینه های ازدواج، درمان، خرید لوازم ضروری، تعمیر و کمک هزینه مسکن، تسهیلات و وام اشتغالزایی و ارائه معافیت سربازی را از خدمات ارائه شده از سوی بهزیستی به معلولین برمی شمارد.

وی ادامه می دهد: همچنین برای توانمندسازی این قشر آسیب پذیر  چندین کار  از جمله پرداخت ودیعه مسکن، پیگیری مسکن، پرداختهای حق بیمه کارفرمایی، جبران کارایی معلولین، پرداخت تسهیلات اشتغال به معلولین تحت پوشش نیز انجام می شود

 لزوم افزایش تعداد و توجه به مراکز ویژه معلولین

رییس بهزیستی خرمشهر در ادامه با بیان اینکه تعداد مراکز توانبخشی معلولین تحت نظارت دارای مجوز از بهزیستی در سطح شهرستان چهار مرکز هستند، به معرفی آن ها می پردازد و بیان می کند: مرکز حرفه آموزی معلولین ذهنی بالای ۱۵ سال پسرانه اروند، مرکز حرفه آموزی معلولین ذهنی بالای ۱۵ سال دخترانه نسیم، مرکز آموزش و نگهداری  معلولین ذهنی زیر۱۵ سال مختلط ستاره و مرکز نگهداری شبانه روزی سالمندان زن صادقین چهار مرکز توانبخشی زیر نظر بهزیستی هستند .

وی، دلیل تشکیل مراکز ویژه معلولین را تشریح می کند و می گوید: در بعضی خانواده ها مشکلاتی وجود دارد، خانواده ها توان رسیدگی مطلوب به معلول یا امکانات اولیه را ندارند.

فرحانی بر اهمیت وجود مرکز توانمندسازی معلولین در خرمشهر تاکید و عنوان می کند: قطعا اگر این مراکز توسعه پیدا کرده و در سطح بزرگتری باشند به نفع مردم و جامعه است، چرا که معلولین باید در متن جامعه بیایند، با اجتماع، آدمها، حرفه ها و آموزش ها آشنا شوند.

 وی بر لزوم راه اندازی سایر مراکز توانمندی در خرمشهر تاکید می کند و می گوید: ما به مراکز دیگری نیاز داریم که روی بازتوانی معلولین، ارائه کلاسهای آموزشی مورد نیاز ناشنوایان، نابینایان و بیماران اوتیسمی هم کار کنند .

فرحانی، مجهز شدن مراکز از لحاظ وسایل گرمایشی وسرمایشی را از ضرورت های مراکز نگهدای و توانمندسازی معلولین خرمشهری می داند و لزوم ارتقای معلومات آموزشی واطلاعات شغلی مربیان مراکز برای ارائه خدمات بهتر به معلولین نیز تاکید می کند.

وی به وجود مشکلات متعدد در این مراکز نیز اشاره و اظهار می کند: همکاری نکردن برخی ازخانواده ها با مسئولان مراکز، حضور نیافتن خانواده ها در کلاسهای آموزشی و توجیهی مراکز، هزینه های بالای مراکز از جمله مشکلات پیش رو است.

رییس بهزیستی خرمشهر بر لزوم همکاری بیشتر خیرین و ارگان ها، ادارات و نهادها به اینگونه مراکز برای رفع مشکلات معلولین تاکید می کند و می گوید: این مراکز  نیاز به سرویس و وسیله نقلیه جهت کمک بهتر در انتقال معلولین به مراکز، بازاریابی جهت فروش صنایع دستی و مصنوعات معلولین مراکز برای توسعه کار آنها دارند که  کمک خیرین به اینگونه مراکز را یک ضرورت تبدیل کرده است.

بچه ها به این مرکز می آیند تا یاد بگیرند زنده بمانند و  زندگی کنند. این ستاره ها به زعم مسئولان مرکز، در گوشه ای آرام سوسو می زنند اما سری برای دیدنشان بلند نمی شوند. بنا به گفته مسئولان مرکز ستاره این مرکز تنها با کمک های بهزیستی سرپا است، اما هزینه های زیاد و وضع نا مناسب خانواده های معلولان حضور خیرین در کنار این مراکز و سایر مراکز در خرمشهر را ضروری ساخته و شاید تداوم کم لطفی ها چراغ این مراکز که تنها امید این کودکان برای یادگرفتن شیوه ادامه زندگی است را خاموش کند.

مسئولان مرکز ادعا می کردند سال هاست که کسی سراغ از این مرکز و بچه ها نگرفته مدیر این مرکز که می گوید درهابه روی دانش آموزان هم باز است تا با حضور و مشاهده این کودکان از همین سنین کودکی، فرهنگ و باورهای اشتباه در مردم ریشه کن شود و با مشاهده مشکلات بسیار آنها نسل آینده با این افراد مهربان تر باشند.

از مرکز پرستاره «ستاره» که دور می شوم، آرزو می کنم هفته های بهزیستی یا هر مناسبت دیگری بهانه ای شود برای دیدار و آشنایی و آشتی خیرین با این مراکز و نا خود آگاه ادامه شعر ندا را به خاطر می آورم «آهای خدا، خدا، خدا، بشنو دعاهای مرا، دعا برای مادرم، دعا به شادی بابا/ به خانه ها صفا بده. به جان ما بها بده...» و خدا را بلندتر می خواند.

مرجع / مـهـر
:
:
:
آخرین اخبار