تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۴
کد خبر: ۴۱۶۴۰
نسخه چاپی ارسال به دوستان ذخیره
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز
صبح امروز ستون سر مقاله روزنامه کیهان،به مقاله ای از محمد ايماني با عنوان«رصدگران غرب 3 هيچ باختند»اختصاص یافت:
 انتخابات به مهم‌ترين موضوع مباحثه و گفت‌وگوي عمومي در کشور تبديل شده است. اکنون بدبين‌ترين ناظران هم نمي‌پرسند که آيا مردم در انتخابات شرکت مي‌کنند يا نه؟ قبيل اين ترديد‌ها اکنون به پاي دور بودن گوينده از فضاي عمومي موجود در کشور نوشته خواهد شد. سوال مهمي که يک هفته مانده به روز انتخابات تبديل به دغدغه عمومي شده و محور گفت‌وگوي شهروندان است، اين سوال است که به چه کسي با چه مشخصات و ملاک‌هايي رأي بدهيم؟
 
 به عبارت ديگر، اينک وقوع يک حماسه بزرگ، پيش فرض اتفاق روز جمعه 24خرداد تلقي مي‌شود و کمتر ناظري تصور مي‌کند انتخابات جمعه آينده کم رونق باشد؛ حال آن که پيش از اين رصدگران اطلاعاتي بيگانه و برخي طيف‌هاي نشاندار اپوزيسيون به انضمام جريان فتنه چنين ارزيابي يا القا مي‌کردند که فشار اقتصادي تحريم‌ها و برخي بي‌تدبيري‌ها در مواجهه با آن کار خود را کرده و جمهوري اسلامي با سردترين انتخابات در تاريخ خود مواجه خواهد شد.
 
محاسبه قدرت‌هاي بيگانه به انضمام اپوزيسيون و جريان فتنه و حلقه انحراف از ماه‌ها پيش اين بود که تحريم‌ها و بي‌تدبيري‌ها، حلقه فشار را بر جمهوري اسلامي تنگ‌تر کرده و نظام از يک سو با تهديد تحريم انتخابات مواجه است و از طرف ديگر مجبور است به طيف‌هاي معارض مختلف کم يا زياد در خارج يا داخل کشور امتياز بدهد و عزت و غرور خود را زير پا بگذارد.
 
 اما نظام پايه‌هاي اين محاسبه و برآورد را چه در حوزه مذاکرات هسته‌اي و جنگ سوريه و حمايت از بيداري اسلامي و چه در عرصه سياست داخلي و رسيدگي به صلاحيت نامزدها به هم زد. به يک معنا هم‌اکنون که هنوز 6 روز تا برگزاري انتخابات فرصت باقي است، نظام 3 هيچ از دشمنان خارجي و پارسنگ‌هاي داخلي آنها جلو افتاده است.
 
هم اينک نظرسنجي‌ها و ارزيابي‌ها از تصاعد شور و شوق عمومي و احتمال مشارکت بالاي 70درصد شهروندان در انتخابات حکايت مي‌کند. اين ارزيابي قريب‌الوقوع به معناي آن است که مردم زمان‌شناس ما يکجا از تحريم‌هاي رذالت‌آلود خارجي و جريان فتنه و انحراف داخلي عبور کرده‌اند.
 
از شروع تابستان 90 که به تدريج پروژه تحريم‌هاي فلج‌کننده و گزنده و شوک‌آور توسط مقامات وزارت خارجه و خزانه‌داري آمريکا رونمايي شد، معلوم بود آمريکايي‌ها و متحدان صهيونيست و انگليسي آنها انتخابات مجلس نهم (اسفند90) و رياست‌جمهوري يازدهم را هدف گرفته‌اند. اولين شوک جدي 6ماه بعد (آذر و دي90) به بازار سکه و طلا و ارز وارد شد تا نتيجه خود را 3ماه بعد در انتخابات مجلس نشان دهد. فتنه‌گران هم در خباثت کم نگذاشته و به تحريم انتخابات پرداختند و در همان دو سه ماهه تشديد فشار اقتصادي، بر فشار سياسي افزودند.
 
اما در انتخابات ورق برگشت و معلوم شد مردم از انتخابات استقبال کرده و در حال بر جاي گذاشتن يکي از رکوردهاي بالاي شرکت در 9 دوره انتخابات مجلس هستند. به همين دليل بود که يکي از سران فتنه بعدازظهر همان روز در روستاي وادان دماوند پاي صندوق رأي رفت تا هم ديده نشود و هم در عين حال مهر به شناسنامه خويش زده و اصطلاحا خود را سفيد کرده باشد! او همان کسي بود که از چندماه قبل‌تر به جبهه شرط‌گذاري براي انتخابات مجلس پيوسته اما طرفي نبسته بود.
 
سازمان فتنه که به تصريح گزارش روز 21 مهر 88 (13 اکتبر 2009) روزنامه لس‌آنجلس تايمز مشورت اصلي را براي «تحريم‌هاي فلج‌کننده و شوک‌آور» به مقامات آمريکايي داده بود، پس از 3 شکست پياپي در «پاي صندوق‌هاي رأي، خيابان و تحريم انتخابات مجلس» بر آن شد که خود را بازسازي کند و در سيماي ناجي و منجي اقتصادي و ميانجي حل چالش‌ خارجي به صحنه برگردد.
 
 آنها در بازي رندانه جديد گرد آقاي هاشمي جمع شدند با اين تصور که شوراي نگهبان اگر از عهده خاتمي برآيد مجبور است درباره هاشمي منفعل عمل کند و بدين ترتيب فتنه‌گران بتوانند فضا را بشکنند و شرايط را مغلوبه کنند. اما آنها ضربه چهارم را از شوراي نگهبان خوردند و به موازات جريان اپوزيسيون و رسانه‌هاي بيگانه روي موج ياس‌آفريني و ايجاد دلسردي در افکار عمومي متمرکز شدند.
 
تندرو‌هاي آنها به برخي نامزدهاي اصلاح‌طلب حاضر در ميدان، عنوان اصلاح‌طلب قلابي و بدلي و تحريک شده سازمان‌هاي امنيتي اطلاق کردند و اگر امروز مدعي حمايت از يکي از اين نامزدها شوند، مفهومي جز خودخوري و ابراز «غلط‌ کرديم» نخواهد داشت. در عين حال بازگشت دوباره آنها به عرصه را نه به عنوان ابتکار عمل بلکه بايد از موضع ناچاري ارزيابي کرد به اين معنا که آنان با قطعي ديدن مشارکت حداکثري مردم و تحقق حماسه سعي خواهند کرد از موقعيت انزوا و تقابل با مردم جاخالي داده و همرنگ مردم جلوه کنند. آنها البته در توجيه حاميان تندروتر خود به معضل برخورده‌اند چرا که 4 سال است با گارد قلدري و گردن کلفتي در برابر نظام مواجه مي‌شوند و مدتي بعد مجبور مي‌شوند برخلاف کري‌خواني‌ها، از دعاوي خويش عقب‌نشيني کنند. عجالتا اين جريان به يک جريان بي‌هويت و فاقد چارچوب و تشخص تبديل شده است.
 
در حوزه خارجي اولا چند دور مذاکرات انجام شده طي همين دوسال اخير که آخرين آن در اسلامبول برگزار شد به رصدگران سياسي و اطلاعاتي غرب اين کد قطعي را منتقل کرد که جمهوري اسلامي دچار کمترين تزلزلي در محاسبه نشده بلکه اگر تا پيش از اين اندکي خوش‌گماني به رژيم‌هايي نظير آمريکا و انگليس و متحدان آنها داشت، اکنون به مدلي از واقع‌گرايي معطوف به پافشاري قاطعانه بر حقوق خود رسيده است. ثانيا تعميق مواضع جمهوري اسلامي در حوزه بيداري اسلامي که با برگزاري چندين نشست تخصصي در ايران همراه بود به موازات برگزاري نشست تاريخي سران جنبش عدم تعهد در تهران، به رصدگران غربي خاطرنشان کرد که ايران به جاي ترديد در راهبرد سياست خارجي به يقين بيشتر در اين‌باره رسيده و در حال توسعه قدرت مشروع- اقتدار- خود در عرصه بين‌الملل است.
 
 ثالثا مجموعه تدابيري که جمهوري اسلامي در ماجراي جنگ سوريه به کار بست، اين سيگنال مشخص را ارسال کرد که ايران 2013، ايران سال 1981 نيست که مقابل تعدي و تهاجم و فشار دشمن، به دفاع در داخل مرزهاي خود تن دهد بلکه به عنوان قدرتي منطقه‌اي و مرکز ثقل محور مقاومت اسلامي، راهبرد مؤثر تهاجم را پيشه کرده و تشديد فشار بر ايران مي‌تواند عواقب تلخ‌تري براي قدرت‌هاي غربي به همراه داشته باشد.
 
واقعيت اين است که از متن پايمردي و دفاع‌مقدس 8 ماهه ملت ايران در سال 88، بيداري اسلامي در مقياس خاورميانه جوشيد و تير دشمنان به سوي آنان کمانه کرد و از متن فتنه‌انگيزي و آتش‌افروزي در سوريه، طليعه تکوين موازنه قدرت جديد در هارتلند جهان (غرب آسيا) رخ نموده است. اکنون پس از 2 سال فشار بي‌امان نه تنها سوريه سقوط نکرده بلکه بحران به کشوري با مختصات ترکيه که دولت آن نقشي غيرمنتظره و سياه در جنگ سوريه ايفا کرده بود، کمانه کرده است.
 
اما قطعا سهم بزرگ و اصلي از شکست در اين جنگ نصيب رژيم صهيونيستي است که ديگر بار قدرت‌نمايي مربع ايران، حزب‌الله، سوريه و عراق را در ابعادي جديدتر مشاهده مي‌کند. اگر هنري کيسينجر به درستي گفت که «بحران سوريه، جنگ جهاني سوم است» بنابراين اکنون بايد به پروفسور موشيه معوز از تحليل‌گران صهيونيست حق داد که بگويد سوريه و عراق و ايران و حزب‌الله در جنگي جهاني بر جبهه معارضين پيروز شده و منطقه استراتژيک القصير را پاکسازي کرده‌اند.
 
 قدرت حزب‌الله اين بار بيش از جنگ 33 روزه به چشم آمده که بيانيه کاخ‌سفيد اعلام مي‌کند «بديهي است اگر کمک هاي حزب‌الله و ايران نبود، سوريه به تنهايي نمي‌توانست شهر قصير را از کنترل مخالفان خارج کند». اين روند مي‌تواند کمر اسرائيل را حتي در غزه و کرانه باختري و شمال فلسطين اشغالي بشکند. بدين‌ترتيب و به اجمال بايد گفت که فتنه‌انگيزي سياسي و اقتصادي و نظامي، نتيجه‌اي جز انسجام و اقتدار و قاطعيت و جنگندگي بيشتر جبهه مقاومت عايد غرب نکرده است.
 
استراتژيست‌هاي متعدد آمريکايي از اتفاقات 12 سال اخير در خاورميانه به عنوان جنگ جهاني سوم و چهارم ياد کرده‌اند. افتخار ملت- دولت جمهوري اسلامي آن است که در منطقه‌اي چنين شلوغ و پرتلاطم و پرماجرا، به برگزاري «رزمايش ملي انتخابات» اهتمام دارد و مصمم است قدرت ملي خود را در ابعاد يک حماسه سياسي بزرگ به رخ دشمنان بکشد.
 
 استقبال از چنين اتفاقي در اغلب کشورهاي منطقه با ريسکي بزرگ همراه است اما جمهوري اسلامي با اطمينان از عقبه مردمي و اجتماعي خود، نمايش اقتدار مردمي را فرصتي بزرگ در مواجهه با تهديدهاي دشمنان تلقي مي‌کند. يک هفته مانده به جشن بزرگ ملي، موضوع همت مردم براي رقم زدن حماسه اي رو کم‌کن قطعي به نظر مي‌رسد. هر رأيي که به صندوق‌ها ريخته شود، در زرادخانه اقتدار جمهوري اسلامي انباشته خواهد شد. اينک زمان آن است که با انتخاب بهترين گزينه براي شرايط فعلي از ميان نامزدهاي تأييد صلاحيت شده، گام تمام‌کننده در ماراتن حماسه انتخابات برداشته شود.
 
اگر بايد سد تحريم‌ها را شکست و از تهديد محاصره اقتصادي، فرصت به فعليت رساندن استعدادهاي موجود را فراهم کرد، و اگر مقصد امنيت و منافع ملي از مسير گفتمان مقاومت و مجاهدت مي‌گذرد، لاجرم بايد به شاخص تقوا و شجاعت و استقامت بيش از هميشه بها داد. اگر هم از تدبير و سخت‌کوشي و مراقبت از اطرافيان و مبارزه با فساد اقتصادي و حل چالش تورم و پرهيز از حاشيه سازي و باج ندادن به دشمنان و امتيازخواهان سخن مي‌گوييم که هر يک شاخص مهمي است، مي‌توان تمام اين مشخصه‌ها را به مثابه دانه‌هاي تسبيح بر محور «تقوا» جمع کرد.
 
 ضعف تقواست که افرادي را وامي‌دارد به طمع و توقع چند رأي بيشتر، واقعيت‌ها و حقايق را زير پا بگذارند، بي‌انصافي و سياه‌نمايي کنند، از اصول و منافع ملي تخفيف بدهند، عروسک خيمه‌شب‌بازي باندها باشند و با کوک آنها تنظيم شوند، از نرمش يک طرفه با آمريکا و غرب سخن بگويند و وعده‌هاي فريبنده ناشدني بدهند.
 
 تقوا و حرّيت است که رجال سياسي را از حصار تنگ باندها و اطرافيان مي‌رهاند و مجال استفاده از توانمندي‌هاي علمي و کارشناسي و ملي به دولت جديد مي‌دهد. آنها که براي قدرت حرص نمي‌زنند و حق را زير پا نمي‌نهند و از باطل آويزان نمي‌شوند و به اولويت باورها ايمان دارند و در عين حال به اعتبار پاک‌دستي و ساده‌زيستي و امانتداري در عمل نشان مي‌دهند که غمخوار معيشت توده‌هاي مستضعف هستند، در اين مسير اولويت دارند. و صدالبته رئيس‌جمهور جديد بايد از همه ظرفيت‌ها و از جمله ساير نامزدهاي متعهد بهره گيرد.
 
در ادامه مقاله امروز محسن جندقي را با عنوان «اقتصاد مهم‌تر است یا سیاست»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروزاز نظر می گذرانید :

 چه کشورهایی قدرتمند هستند؟ آیا در حال حاضر کشوری که جمعیت بیشتری داشته باشد، وسیع‌تر باشد، نیروی نظامی قوی‌تر داشته باشد، قدرتمند است؟ اگر این طور باشد باید هند از آمریکا قوی‌تر باشد، چون جمعیت و نیروی نظامی بیشتری دارد یا اندونزی باید قوی‌تر از روسیه باشد، چون جمعیت بیشتری دارد یا برزیل، عربستان، هند، مغولستان، آرژانتین، کانادا و... باید قوی‌تر از آلمان باشند، چون وسعت آنها بسیار بیشتر از این کشور اروپایی است اما چرا این طور نیست؟ چرا کشوری مثل آلمان که حتی نیروی نظامی درست و حسابی ندارد، یکی از قوی‌ترین کشورهای اروپایی می‌شود و حتی کشورهای دارای حق وتو این کشور را در جمع خود می‌پذیرند و 1+5 تشکیل می‌شود؟ ما در هزاره سوم زندگی می‌کنیم و به علل گوناگون مولفه‌هایی که یک واحد سیاسی را قدرتمند می‌کند در طول تاریخ تفاوت کرده است.
 
دیگر در هزاره سوم یک کشور پهناور حتماً قوی نیست. دیگر کشوری که فقط نیروی نظامی بسیار داشته باشد قوی‌تر از کشوری که نیروی نظامی کمتر داشته باشد، نیست. دیگر کشوری صرف جمعیت فراوان، قوی‌تر از واحد سیاسی کم جمعیت‌تر نیست. حتی در حال حاضر اهمیت نقاط ژئوپلتیک جهان در حال کاهش است. دیگر نقاط ژئواستراتژیک جهان آن اهمیت چند دهه گذشته را ندارد. چه اتفاقی افتاده است؟ اگر نقاط ژئوپلتیک آن اهمیت سابق را ندارد، چرا خلیج‌فارس همچنان مورد توجه ابرقدرت‌هاست؟پاسخ همه اینها فقط یک کلمه است: «اقتصاد».
 
هم‌اکنون هرکشوری که اقتصاد قوی‌تری داشته باشد مولفه‌های قدرت بیشتری در اختیار دارد. شاید تعجب کنید، کویت که به‌زور به اندازه یکی از استان‌های کوچک ما می‌شود هم‌اکنون یکی از کشورهای قدرتمند جهان است، چرا که دینار این کشور حداقل 3 برابر دلار آمریکا ارزش دارد! آلمان به علت اینکه قدرت اول اقتصادی اروپاست، قدرتمندترین کشور این منطقه است. اتحادیه اروپايي چند سالی می‌شود کاسه گدایی را مقابل آلمان گرفته است و خانم صدراعظم، قوی‌ترین زن جهان لقب گرفته است.
 
رشد اقتصادی آلمان در سال‌های بحران اقتصادی غرب هم ادامه داشت تا مسؤولان این کشور در سفر به دیگر کشورهای اروپایی از موضع قدرت حرف بزنند. هم‌اکنون اهمیت نقاط استراتژیک اقتصادی که به آن ژئواکونومی گفته می‌شود مهم‌تر از ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک است، به همین علت ژئوپلیست‌ها خلیج‌فارس را هم‌اکنون، بيشتر منطقه‌اي ژئواکونومیك می‌دانند تا ژئواستراتژیک. به این معنا که اهمیت اقتصادی خلیج‌فارس در حال افزایش است و کشورهایی که در این حوزه قرار دارند بالقوه موقعیت اقتصادی بهتری نسبت به دیگران دارند. حالا کشوری موفق‌تر است که بتواند از این موقعیت نهایت استفاده را بکند.
 
همین موقعیت ژئواکونومی است که موجب شده بسیاری از تحریم‌ها را دور بزنیم اما آیا توانستیم از این ظرفیت و پتانسیل‌ها استفاده کنیم؟ چطور می‌توانیم به قدرت اول منطقه تبدیل شویم و یکی از بندهای سند چشم‌انداز را جامه عمل بپوشانیم؟ قطعا اقتصاد یکی از عواملی است که می‌تواند ما را به اهداف خود برساند. سال‌های سال بود اقتصاد، موضوعی درجه 2 و 3 معرفی و کمتر به آن پرداخته می‌شد. این بی‌توجهی‌ها و درجه‌‌بندی کردن در چند دهه گذشته موجب شده است اقتصاد به این وضع بیفتد.
 
 رشد اقتصادی کشور متوقف شده، ارزش پول ملی کاهش یافته، صادرات ما کم شده، تولید ملی کاهش یافته، سرمایه‌های ملی در حال خارج شدن از کشور است، بی‌انضباطی مالی بر چارچوب‌های مالی چیره شده است، هدفمندی یارانه‌ها بد اجرا شده و فساد اقتصادی افزایش یافته است. قطعا با ادامه این روند اقتصاد ما هر روز ضعیف‌تر از گذشته خواهد شد.
 
 اگر اقتصاد هم درست نشود، جامعه فقیر و ضعیف خواهد شد و سیاست نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. جامعه‌ای که ضعیف باشد به‌راحتی مقابل فشارهای بیگانه تسلیم خواهد شد. شاید گفته شود اقتصاد هم‌اکنون که معیشت مردم به خطر افتاده و گرانی بیداد می‌کند ...... و نوسانات نرخ ارز موجب هرج و مرج در بازار شده است، اهمیت پیدا کرده و بعد از اینکه بحران اقتصادی به پایان رسید باید حوزه‌های دیگر در اولویت قرار گيرد؛ این تفکر قطعا موجب خواهد شد، اقتصاد ایران
 
بحرانی‌تر شود. رهبر حكيم انقلاب اسلامي در آخرین بياناتشان جمله‌های کلیدی‌ای در این باره عنوان کردند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند، مشکلات خود را بر طرف کند و امروز که مساله اقتصاد مساله اصلی است، بتواند اقتصاد خود را رو به راه کند، دشمن در مقابله با ملت ایران بی‌دفاع خواهد ماند». قطعا اقتصاد قوی، ملت را مقتدر خواهد کرد و اقتدار ملت، کشور را قدرتمند خواهد کرد. کسی که فکر می‌کند اقتصاد یک حوزه پیش پا افتاده و موضوعی دسته‌چندم است به این کشور و ملت خیانت کرده است.
 
هم‌اکنون اقتصاد خوب یعنی اقتدار ملی، امنیت ملی و رسیدن به منافع ملی. همین که چندین سال است نامگذاری اقتصادی انجام می‌شود و همه کشور برای رسیدن به اهداف اقتصادی بسیج می‌شود اتفاقی مبارک است اما برای اینکه توانمندی‌های بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنیم همتی بیشتر و عملکردی حماسی می‌طلبد. انتخابات 24 خرداد فرصتی است که می‌تواند ما را به اهداف اقتصادی نزدیک کند. انتخاب درست و کارآمد می‌تواند اقتصاد ایران را از وضعیت فعلی نجات دهد. به امید آن روز که در اهم فی‌الاهم اقتصاد را جدی‌تر بگیریم و با اقتصاد عالی، اقتدار ملی را افزایش دهیم.
 
ستون یادداشت روز امروز روزنامه خراسان به مقاله ای از  عليرضا رضاخواه با عنوان«القصير نقطه عطفي در آينده سوريه»اختصاص یافت:

 ارتش سوريه در کنار رزمندگان مقاومت حزب ا... لبنان پس از حدود دو هفته درگيري شديد توانست شهر القصير را به طور کامل از دست تروريست ها آزاد کند. موفقيتي که برخي آن را همسنگ "پيروزي هاي حزب ا... لبنان در جنگ 33 روزه" و برخي "حل نيمي از بحران سوريه "و برخي ديگر نيز "حفظ عقبه مقاومت" نام دادند. واقعيت اين است که آزاد سازي شهر القصير از دو بعد زماني و مکاني براي جبهه مقاومت سرنوشت ساز قلمداد مي شود.
 
القصير و جغرافياي سياسي
 
از لحاظ مکاني يا همان جغرافياي سياسي، شهر «القصير» در غرب سوريه، در 35 کيلومتري شهر «حمص» و 15 کيلومتري مرزهاي لبنان قرار دارد. تسلط تروريست ها بر اين منطقه علاوه بر تحکيم موقعيت شورشيان در استان حمص، راه ارتباطي دولت مرکزي با حاشيه ساحلي را منقطع ساخته ، دره بقاع در لبنان را به يک کريدور لجستيکي براي گروه هاي تکفيري تبديل کرده و محور مقاومت در مسير سوريه لبنان را با چالش جدي مواجه ساخته بود.
 
 بر اساس برآوردهاي ارتش سوريه؛ منطقه القصير و روستاهاي حومه آن کانون حضور و فعاليت بيش از سه هزار نيروي مسلح وابسته به جبهه النصره و ديگر گروه ها و جريان هاي سلفي تکفيري بوده و به همين خاطر اين منطقه عقبه مهم و استراتژيک براي جريان هاي وهابي و تکفيري در مناطق و استان هايي مانند دمشق، ريف دمشق، حمص، حماه، لاذقيه و طرطوس مي باشد. اين در حالي است که حدود 23 روستا و مزرعه در منطقه ريف جنوب غربي حمص و در واقع در «حوض العاصي» وجود دارد و در آن بيش از 30 هزار شهروند شيعي لبناني زندگي مي کنند که پيشتر روستاهايشان جزو اراضي لبنان شمرده مي شدند، اما بر اساس قرارداد «سايکس – پيکو» به خاک سوريه منضم شدند.
 
اين افراد و روستاها و زمين هايشان اگرچه جزو خاک سوريه به شمار مي آيند، اما داراي تابعيت و شناسنامه هاي لبناني هستند. «سيد حسن نصر ا...»، دبيرکل حزب ا... لبنان که در سخنراني هاي اخير خود از دفاع و حمايت از شيعيان لبناني ساکن مناطق مرزي سخن مي گفت، اين افراد و مناطق آنها را مد نظر داشت. اتصال لايه سخت مقاومت يعني مناطق علوي نشين و شيعه نشين در داخل سوريه و ارتباط مجدد آن به لبنان علاوه بر افزايش روحيه نيروهاي دولتي هسته مرکزي مقاومت را از آسيب پذيري خارج مي سازد.
 
شکست استراتژي محاصره
 
به دنبال طولاني شدن ناآرامي هاي سوريه و عدم توفيق جريان هاي تروريستي و حاميان خارجي آنها در سرنگوني قدرت مرکزي، طرح کنترل مرزها و محاصره نظام در داخل مرزهايش در دستور کار شورشيان قرار گرفت. طرحي که با مقاومت و همکاري دولت عراق در مرزهاي اين کشور ناکام ماند. ارتش سوريه اخيرا مرزهاي اين کشور با اردن را نيز امن ساخته است. مرز لبنان بيش از يک سال منطقه اي براي جولان جريان هاي تکفيري شده بود. آزاد سازي القصير مرزهاي ناامن را محدود به مرزهاي ترکيه ساخت. از همين رو است که بسياري از تحليل گران معتقدند گام بزرگ بعدي ارتش سوريه حرکت به سمت استان حلب به منظور ايمن سازي مرزهاي شمالي اين کشور خواهد بود.
 
دست بالا در مذاکرات ژنو2
 
از بعد زماني نيز آزادي القصير در آستانه مذاکرات ژنو 2 اهميت پيروزي هاي ميداني را دوچندان مي سازد. نيويورک تايمز در مطلبي با اشاره به اين موضوع مي نويسد : آزادسازي القصير از طرف نظام سوريه، شکست و ضربه سنگيني براي مخالفان به حساب مي آيد. دولت بشار اسد در حال تلاش است تا بيشترين حد ممکن از شهرها و مناطق را بازپس بگيرد تا بتواند با دست بالا در مذاکراتي که روسيه و آمريکا در حال برنامه ريزي اش هستند [ژنو 2] وارد شود.
 
 فارغ از اين امر همزماني توفيقات ميداني نيروهاي مقاومت و ارتش سوريه با بحران داخلي در ترکيه و همچنين ناکامي جريان معارضه در نشست اخير استانبول باعث شده تا علي رغم اتهامات تکراري اخير فرانسه و انگليس مبني بر استفاده از سلاح شيميايي در سوريه ،تحرکات سياسي بين المللي محور عربي –غربي ضد سوري ناکام بماند.
 
در خاتمه بايستي تصريح کرد : پايان يافتن نقش لبنان [از حيث مکان جغرافيايي] در پشتيباني از تروريست هاي مسلح ،جدايي افتادن بين پايگاه هاي مخالفين مسلح در شمال و وسط و جنوب سوريه و در نتيجه از بين رفتن توانايي آنها در جابه جايي و تقويت و حمايت متقابل بين اين مناطق و همچنين افتادن گروه هاي مسلح به چند دستگي و تشتت در نتيجه ياس و نااميدي از شکست در نبردهاي ميداني ؛ در کنار پيشرو بودن جريان مقاومت در عرصه سياسي و بين المللي مي تواند آزاد سازي القصير را به نقطه عطفي در آينده تحولات سوريه تبديل نمايد.
 
محمد علی پورمختار(نماينده مجلس)در مقاله ای  با عنوان «رمز پيشتازي گفتمان جهادي»برای ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
 
مناظره‌ها با همه فراز و فرودهايش برگزار شد و با يد از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به خاطر فراهم كردن چنین فرصتی تقدیر و تشكر كرد. برگزاري مناظره ديروز با محوريت مسائل سياست داخلي و خارجي اوج اين مناظره‌ها بود و الان نوبت مردم است كه با شنيدن ديدگاه‌هاي مختلف مي‌بايستي در روز 24 خرداد دست به انتخابي بزرگ زده و سكان رياست‌جمهوري را به كانديداي اصلح بسپارند. نكته‌ای كه باید از مجموع مناظره‌ها در نظر داشت و در جریان مناظره‌ها خودش را نشان داد وجود برخی دیدگاه‌های افراطی بود كه به نوعی خارج از نگاه‌های واقع‌بینانه به مسائل داخلی و خارجی و بخصوص نیازهای واقعی مردم در حوزه مسائل اقتصادی و رفع مشكلات آنها بود.
 
از طرف دیگر در مقابل،دیدگاه‌های واقع بینانه ای مطرح شد كه به دور از شعارزدگی تلاش می‌كرد با تمركز بر واقع بینی از دادن وعده‌هایی كه قابلیت تحقق ندارد اجتناب كند زیرا دادن چنین وعده‌هایی منجر به بی اعتمادی مردم می‌شود.به نظر مي‌رسد بین گفتمان‌های مطرح شده در این سه مناظره چنین گفتمانی نزدیك‌ترین و بهترین گفتمانی بود كه مردم آن را می‌پسندند، گفتمانی كه مبتنی بر مدیریت جهادی است و از هرگونه وعده و وعید غير عملي پرهیز می‌كند.
 
فارغ از نگاه شخصی كه به دكترقالیباف دارم معتقد هستم گفتمان مديريت جهادي با توجه به نگاه عملگرایانه و شعارهای مبتنی بر نیازهای كشور می‌تواند كارگشا باشد ضمن اینكه می‌دانیم مدت زمان ریاست جمهوری بسیار كوتاه است و برای رسیدن به مرحله عمل زمان كافی وجود ندارد اما گفتمان جهادی به خاطر پرهیز از شعارزدگی و به خاطر روحیه ای كه دارد می‌تواند به سرعت مسائل را بشناسد و برای حل آن اقدام كند.
 
 این نوع گفتمان برخلاف گفتمان‌هایی است كه مبنای كار خود را بر اساس طرح موضوعات یا صحبت‌هایی قرار می‌دهند كه بیشتر به فضای كتابخانه ای و سخنرانی و مباحثات علمی نزدیك است.در حالی‌كه در گفتمان جهادی روش اجرا بر مبنای استفاده از تجربیات گذشته است. نكته دیگری كه در جریان مناظره‌ها خود را نشان داد نوعی سیاست‌زدگی بود كه در صحبت‌های برخی از كاندیداها موج می‌زد.در این میان طرح مجدد مسائلی كه مبتنی بر سیاست‌زدگی این افراد بود با وجودی‌كه خودشان به انحای مختلف در ایامی كه مسئولیت داشتند یا برخی با وجودی‌كه هنوز در مسئولیت هستند به این سیاست زدگی مبتلا هستند.
 
 باید توجه داشت مردم سیاست زدگی مطرح شده در صحبت‌های اینگونه كاندیداها را نمی پسندند و با هوشیاری تمام و با توجه به پیشینه كاری این گروه‌ها تشخیص می‌دهند شعار چه گروهی منجر به عمل می‌شود.به نظر می‌رسد باید گفتمان و حركت دولت آینده را از سیاست زدگی خارج كرد. يقينا گفتمان مبتني بر مديريت جهادي مي‌تواند اين ماموريت را به نحو احسن به سرانجام برساند.
 
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد كاظم انبارلويي را با عنوان«نقشه راه»از نظر می گذرانید:

 نقشه راه چيست؟ نيم قرن از ظهور نهضت اسلامي امام خميني (ره) مي‌گذرد. نام و ياد او هنوز زنده است و راه او،  صراط مستقيم انسانهاي آزاده جهان است.مقام معظم رهبري در ديدار با اقشار مختلف مردم در مراسم چهارده خرداد در حرم مطهر امام خميني (ره) از سه باور امام ياد كردند كه امروز مي‌تواند به عنوان سه باور رهبران رهايي بخش جهان اسلام ،  چراغ راه باشد.  باور به خدا و قيامت ،  باور به پاكي  وصداقت و همراهي  ملت و باور  به خود و اعتماد به نفسي كه مي‌توانيم در برابر جبهه كفر، الحاد و  نفاق بايستيم و مسير فلاح و رستگاري در آخرت و سعادت دنيا را توأمان داشته باشيم.
 
بيش از سه دهه از حيات انقلاب اسلامي مي‌گذرد. 24 سال است امام (ره) از ميان ما رخت بربسته و به سراي جاويد شتافته است. اما انقلاب اسلامي هر روز بالنده‌تر و پيروزمندتر از گذشته در صحنه‌هاي جهاني رخ مي‌نمايد.
 
سرّ اين پيروزي طراحي امام (ره) در تدوين نقشه راه است.
 
نقشه راه به تعبير مقام معظم رهبري « همان  اصول و مباني امام خميني (ره) » است كه از متن قرآن و متن فرهنگ اهل بيت عليهم السلام گرفته شده است. كساني مي‌توانند در مسير پاسداشت اصول و مباني امام (ره)  گام بردارند كه اعتقاد عميق به خدا و پيامبران الهي بويژه پيامبر رحمت، رسول گرامي اسلام داشته باشند. كساني مي‌توانند نقشه راه امام را عملياتي كنند كه در « خود » متوقف نشده باشند و با عبور از خود براي پيشرفت كشور،  خدمت به مردم  و بسط عدالت علوي تلاش كنند.
 
كساني مي‌توانند در مسير نقشه راه با مردم و انقلابيون همنفسي كنند كه به اقتدار انقلاب بيش از به قدرت رسيدن خود يا در قدرت ماندن خود بينديشند.انصاف بايد داد كه نام و ياد امام (ره ) زنده است و نقشه راه امام (ره) همچنان به عنوان راهبرد اصلي انقلابيون ايران و مسلمانان جهان كاربردهاي عملي خود را داشته است و اينكه  رهبري هوشمندانه، شجاعانه ، مدبرانه و  دلسوزانه آيت الله العظمي خامنه‌اي است كه اجازه نداده است اندكي از مسير امام (ره) انحراف حاصل شود يا كساني در مقام تجديدنظرطلبي برآيند.
 
امروز اصول امام (ره) در صيانت از جمهوريت و اسلاميت  نظام ،‌ در سايه اتخاذ و يكپارچگي ملت ايران در نزد نسل سوم انقلاب قوي‌تر و مستحكم‌تر از دو نسل ديگر جايگاه دارد و همين مايه و پايه اصلي امنيت ملي است.
 
امروز اصول امام (ره) در استكبار ستيزي ومقاومت در برابر تبهكاري‌هاي قدرت‌هاي جهاني و اراده خلل ناپذير در حمايت از ملت مظلوم فلسطين هنوز طراوت و تازگي دارد و جوانان سلحشور ايران و جوانان جهان اسلام روي قطب نماي امام (ره ) حركت مي‌كنند و معجزه پديداري بيداري اسلامي را رقم زده‌اند.
 
اصول امام در قلمرو اقتصاد با محور تكيه بر اقتصاد ملي و مقاومتي و رسيدن به خودكفايي و بي‌نياز شدن از شبكه جهنمي اقتصاد جهاني و دفاع وحمايت از محرومين و مستضعفين مورد توجه نخبگان ملي است.متأسفانه كساني گاهي ادعاي پيروي از خط امام و راه  امام دارند  امّا با اين اصول بيگانه‌اند و حتي در سالگرد آن عزيز سفر كرده از انتشار يك بيانيه كه ياد امام را گرامي بدارند پرهيز مي‌كنند.
 
برخي ادعاي پيروي از امام (ره) را دارند امّا در سال 88 با همكاري با ژنرالهاي جنگ نرم دشمن در شخم زدن اصول و مباني اعتقادي امام (ره) در برخي خيابانهاي تهران مشاركت كردند.برخي ادعاي پيروي از امام (ره) را  دارند امّا  در برابر  جسارت به عكس او وشعار عليه آرمان او كه « اصل ولايت فقيه» است در فتنه 88  سكوت كردند و  هنوز هم حاضر  نيستند سكوت خود را بشكنند.
 
آنان حاضر نيستند مرزبندي با مؤمنين و پيروان راستين خط امام را بردارند و در چارچوب منشور برادري امام (ره) در امر جمهوريت نظام مشاركت كنند ودر تقويت مباني اسلاميت نظام در دهه چهارم انقلاب كارنامه قابل قبولي از خود در تاريخ ثبت كنند. آنها مرزهاي غيرت و حميت و استكبارستيزي ، ظلم ستيزي و انقلابيگري با جهانخواران را برداشته‌اند و به راحتي در  بلندگوهايشان  برخلاف نقشه راه امام حرف مي‌زنند. قول  و فعل سياسي آنها براي رسانه‌هاي اهريمني دشمن خوراك توليد مي‌كند و حاضر نيستند گامي براي پيشرفت كشور و   خدمت به مردم بردارند.
 
آنها با  منطق « يا همه يا هيچ»به قدرت نگاه مي‌كنند همين بيراهه روي ، آنها را همراه دشمنان نظام عليه مردم كرده است. در خوشبينانه‌ترين داوري اين كار را از روي غفلت انجام مي‌دهند. اما تاريخ اين قول و فعل را خيانت به ملت، خيانت به امام و خيانت به انقلاب ثبت مي‌كند و با كسي تعارف ندارد.
 
آنان بخت خود را در فتنه 88 با اردوكشي خياباني در همراهي با سياست‌هاي مداخله‌گرانه و شوم آمريكا و انگليس آزمودند و  ديدند كه آن راه بن بست است. سئوال اين است كه چرا در خود متوقف شدند و حاضر نيستند از « خود» عبور كنند؟ مگر دعوت به خدا بدون عبور از « خود » ممكن است ؟ ما روزهاي عبرت آموزي را داريم پشت سر مي‌گذاريم.بايد دعا كنيم عاقبت به خير شويم و آنان راه را از همان نقطه كه به بيراهه رفته‌اند برگردند. راه امام (ره) و نقشه راه امام (ره) روشن است. اگر اين راه را نرويم در پيشگاه خداوند بزرگ و در پيشگاه ملت ايران و ملتهاي جهان كه شيفته حقيقت راه امام (ره) هستند عذري نخواهيم داشت.
 
در پايان بد نيست گله‌اي از دو نامزد اصلاح طلب در جريان مناظره فرهنگي بكنم. نقشه راه فرهنگي امام روشن است و  نفي فرهنگ اباحه‌گري غربي از اصول مسلم آن است. متأسفانه در جريان مناظره نامزدها دو تن از  آنها كه از اردوگاه اصلاح‌طلبان نام نويسي كرده‌اند از  افرادي به عنوان هنرمندان و سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي ياد كرده‌اند كه اولي به اعتراف خود تحت تأثير نويسندگان ضد دين همانند صادق هدايت و صادق چوبك است و در مجامع جهاني عرف اخلاق ايرانيان و حدود شرعي‌اي كه يك مسلمان بايد به آن پايبند باشد را رعايت نمي‌كند و دومي در جريان فتنه 88 يكي از همكاران  راديو بي‌بي‌سي و راديو آمريكا در هتاكي به جمهوريت نظام و ارزشهاي مردم مسلمان ايران بود.
 
تصاوير اين دو به اصطلاح هنرمند در سايت‌هاي خبري در حالي كه حريم‌هاي اخلاقي را رعايت نمي‌كنند موجود است. معلوم نيست ميان هزاران هنرمند متعهد كه آثار جهاني دارند و به عنوان سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي مطرح هستند چه اشكالي دارند كه آقايان عارف و روحاني به اين دو چهره منفور افتخار مي‌كنند!
 
ديروز سومين قسمت از مناظره 8نامزد انتخابات رياست جمهوري برگزار شد.مردم خوبمان در اين سه مناظره عيار مواضع 8 نامزد را مي توانند در ترازوي نقشه راه امام(ره)مورد سنجش قرار دهند .اين سنجش ملت را در انتخاب اصلح قطعاً ياري خواهد كرد.
 
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«اشتباه راهبردي اردوغان»اختصاص داد:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
تظاهرات و اعتراضات مردمي در تركيه وارد دومين هفته خود شده و شرايط پيچيده‌اي را براي دولت اردوغان پديد آورده است.  اعتراض، از آنجا شروع شد كه مردم اسلامبول به تصميم شهرداري براي انجام طرح نوسازي ميدان تقسيم اين شهر اعتراض داشتند و با حضور معترضانه در همين ميدان خواستار لغو اين تصميم و بركناري شهردار شدند. روشن است كه اين يك اعتراض محدود بوده و در سطح ملي جايگاهي نداشت، اما برخورد غيرمنعطف مسئولين محلي و دولتي موجب گسترده شدن اعتراضات و كشانده شدن آن به شهرهاي ديگر شد و آن را به يك بحران در سطح ملي تبديل كرد، بحراني كه علاوه بر گرفتن چند قرباني و برجاي گذاشتن مجروحين زياد اكنون جنبه‌هاي سياسي نيز پيدا كرده است.
 
آنچه اين روزها در تركيه مي‌گذرد، از جنبه‌هاي مختلف قابل بررسي است.اول آنكه مردم تركيه از سياست خارجي دولت اردوغان ناراضي هستند. اين نارضايتي به 5 نكته مربوط مي‌شود كه عبارتند از:
 
- تحمل روابط تحقيرآميز با رژيم صهيونيستي
- مداخلات گسترده در بحران سوريه و حمايت از تروريست‌هاي مخالف دولت اسد.
- دخالت در مسائل داخلي عراق
- ناكامي در پيوستن به اتحاديه اروپا
- و رشد روزافزون مداخلات آمريكا در امور داخلي تركيه
 
اين وضعيت، از دولت اردوغان و حزب وي، كه با شعار اسلام گرائي به قدرت رسيده بود، چهره‌اي متضاد با آنچه در آغاز ظاهر شده بود ترسيم كرد بطوري كه اكنون پايگاه قابل ملاحظه‌اي در ميان حاميان اصلي خود كه توده‌هاي مردم تركيه بودند ندارد. كساني كه در چند انتخابات، طي سال‌هاي گذشته به اميد رسيدن به آرمان‌هاي ملي و ديني و فاصله گرفتن از وابستگي‌هاي سياسي به غرب و صهيونيسم حاضر شده بودند آراء خود را به حزب اردوغان بدهند، اكنون احساس مي‌كنند هيچيك از آن آرمان‌ها محقق نشده و حتي وابستگي‌ها به غرب و صهيونيسم افزايش يافته است.
 
درست به همين دليل است كه همان كساني كه به اردوغان و حزب وي رأي داده بودند، در مقاطع مختلف عليه رژيم صهيونيستي تظاهرات مي‌كنند، در برابر سفارت آمريكا در آنكارا تجمعات اعتراض آميز برگزار مي‌نمايند و سياست‌هاي مداخله‌جويانه اردوغان در سوريه را زير سؤال مي‌برند.
 
دوم آنكه احزاب سياسي تركيه، كه عمدتاً لائيك يا ملي و در مجموع فاقد گرايش‌هاي اسلامي هستند نيز اكنون به صحنه آمده و در تظاهرات اخير پرچمدار و صحنه گردان شده‌اند. حضور احزاب در صحنه‌هاي اعتراض با توجه به سابقه‌اي كه در عرصه سياسي تركيه دارند، براي دولت اردوغان گران تمام خواهد شد. اگر اين احزاب، تنها مخالفان دولت بودند مخالفت آنها چندان اهميتي نداشت، ولي اكنون علاوه بر آنها اقشار مذهبي و ملي جامعه تركيه نيز از دولت اردوغان ناراضي هستند و اين احتمال وجود دارد كه اين مجموعه با هم متحد شوند و براي اردوغان دردسرهاي جدي پديد آورند. به همين دليل بايد پذيرفت كه دولت اردوغان اكنون دچار يكي از پيچيده‌ترين مشكلات دوران حكومت خود شده و معلوم نيست بتواند آن را پشت سر بگذارد.
 
سوم آنكه اردوغان در سال‌هاي اخير روابط خود با آمريكا و رژيم صهيونيستي را تقويت كرده و همزمان، همسايگان خود به ويژه سوريه و عراق را بشدت از خود رنجانده است. اين، يك اشتباه راهبردي است كه دولت تركيه مرزهاي خود با همسايگان را ناامن مي‌كند و به دولت‌هائي كه غير از مطامع استعماري هدف ديگري را در منطقه دنبال نمي‌كنند نزديك مي‌شود.
 
آمريكا و رژيم صهيونيستي همواره با متحدان خود همچون دستمالي رفتار مي‌كنند كه هر وقت تاريخ مصرف آن پايان يابد بايد آن را كنار گذاشت. اين رفتار را آنها در همين منطقه خاورميانه با شاه ايران، صدام، مبارك، قذافي، زين‌العابدين بن علي و علي عبدالله صالح كردند و هر زمان احساس كنند تاريخ مصرف اردوغان به پايان رسيده با او نيز چنين خواهد كرد. اين مطلب را سناتور مك كين آمريكائي با ديكتاتور دانستن اردوغان و اينكه او بايد برود به زبان آورده است.
 
سياست درست اينست كه اردوغان روابط خود را با همسايگان مستحكم كند، مردم كشور خود را راضي نگهدارد و با برخورداري از اين پشتوانه‌هاي قوي روابط خود با غرب را براساس منافع ملي كشور خود تنظيم نمايد. سياست‌هاي منطقه‌اي اردوغان، تاكنون درست در جهت عكس به پيش رفته و راه را براي ورود آمريكا و رژيم صهيونيستي به منطقه و مقابله با قيام‌هاي مردمي ناشي از بيداري اسلامي هر روز بازتر كرده است. اين سياست‌ها، اكنون به زيان خود اردوغان تمام شده و اكنون پيش بيني‌هاي كارشناساني كه مي‌گفتند قرباني بعدي قيام‌هاي مردمي منطقه خود اردوغان خواهد بود درحال تحقق است.
 
چهارم آنكه پيدايش بحران در تركيه به نفع منطقه و جهان اسلام نيست، كما اينكه بحران سوريه و هر بحراني در هر يك از كشورهاي اسلامي نيز به نفع نمي‌باشد. در اين بحران‌ها، تعداد زيادي از مسلمانان كشته مي‌شوند، ويراني‌هائي به بار مي‌آيد، ثروت ملي ملت‌هاي مسلمان از بين مي‌رود و جبهه مسلمانان دچار ضعف مي‌شود درحالي كه سود اين درگيري‌ها به جيب آمريكا، صهيونيست‌ها و ساير بيگانگان مي‌رود و به تقويت دشمنان اسلام منجر مي‌شود. بنابر اين، به همان اندازه كه بحران سوريه براي مسلمانان روشن ضمير و آگاه ناخوشايند است،‌ بحران تركيه نيز ناخوشايند است به ويژه آنكه آمريكا و رژيم صهيونيستي براي تركيه، به دليل سوابق آن، حساب ويژه‌اي باز و اهداف مهمي را در چارچوب منافع استعماري خود دنبال مي‌كنند.
 
موقعيت استراتژيك تركيه در منطقه، كه همواره مورد نظر غرب بوده و قدرت‌هاي غربي با سلطه‌اي كه چندين دهه از طريق سلطه نظاميان بر اين كشور داشتند تا بتوانند از يكطرف به تقويت رژيم صهيونيستي بپردازند و از طرف ديگر تحولات جهان عرب و منطقه خاورميانه را با معيارهاي خود تنظيم نمايند، براي قدرت‌هاي سلطه‌گر از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. به همين دليل غربي‌ها، تحولات تركيه را با دقت زير نظر خواهند داشت و با استفاده از اشتباه راهبردي اردوغان تلاش خواهند كرد اين تحولات را به نفع خود به پيش ببرند و به جاي اردوغان مهره‌اي را به قدرت برسانند كه بيشتر مورد اعتمادشان باشد.
 
هنوز راه چاره برروي اردوغان بسته نيست. اردوغان مي‌تواند با تصحيح اشتباهات خود، رضايت مردم تركيه و دولت‌ها و ملت‌هاي همسايه را جلب نمايد و با تحكيم جايگاه و تقويت دولت خود، بر بحران كنوني غلبه كند و نقش خود را در مقابله با بحراني كه قدرت‌هاي سلطه گر غربي براي منطقه رقم زده‌اند ايفا نمايد. اين، يك فرصت تاريخي براي اردوغان است كه اگر از دست بدهد ديگر هرگز آن را به دست نخواهد آورد.
 
«پیروزی بخش خصوصی در تغییر گفتمان اقتصادی کشور»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته هادی حدادی را می خوانید:
 نگاهی بی طرفانه به برنامه‌های تبلیغاتی و به ویژه تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری یک واقعیت غیر قابل انکار را نمایان می‌کند و آن حاکم شدن خواست‌های اقتصادی و البته خواست‌های همسو با مطالبات بخش خصوصی در اظهارنظرهای نامزدهای ریاست‌جمهوری است.  این مهم نه تصادفی است و نه مصلحت اندیشانه. بلكه ناشی از سازماندهی درستی‌است که صاحبان کسب و کار و تشکل‌های نمایندگی آنها در چند سال اخیر آغاز کرده‌اند. در صورت توجه به واژگان مورد استفاده کاندیداها پررنگی مواضع زیر قابل ملاحظه است:
 
بهبود فضای کسب و کار، ثبات بازار ارز، خصوصی‌سازی به جای خصولتی سازی، بازپرداخت مطالبات پیمانکاران و کاهش تورم، پرداخت سهم بخش خصوصی از هدفمندسازی یارانه‌ها و... . همه اینها ثمره تلاش‌هایی است که جامعه فعالان بخش خصوصی با درایت، بلندنظری و گستردگی آغاز کرده‌اند.
 
 از پیگیری برای تصویب قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار تا صدور بیانیه مطالبات اتاق بازرگانی ایران تا بیانیه‌ها و مصاحبه‌های تشکل‌های بخشی درباره مطالبات پیمانکاران تا بزرگ کردن اهمیت شورای گفت‌وگو‌ي دولت و بخش خصوصی و... . این نشان می دهد بخش خصوصی توانسته است گفتمان مورد نظر خود را بر محیط سیاسی مسلط کند که دستاوردی بی‌نظیر در تاریخ حرکت صاحبان کسب‌و‌کار است. این گفتمان با طرح توسط کاندیداها در رسانه‌های عمومی خود‌به‌خود راه خود را به افکارعمومی و گروه‌های اجتماعی دیگر نیز باز می کند و می تواند در ارتقای جایگاه بخش خصوصی، کارفرمایان و کارآفرینان در نگاه مردم نقش بارزی ایفا کند. نکته ای که هرگز نباید فراموش شود استمرار، گسترش و تعمیق این حرکت اجتماعی است.
 
اینکه سیاست محوری را در عرصه سیاسی جایگزین سیاست بازی کنیم (تغییر سیاست‌ها به جای تغییر سیاستمداران) یعنی تلاش کنیم سیاست‌های مورد نظر و اصولی خود را عمومی‌سازی کنیم، مورد تایید قرار داده و به تصویب برسانیم. این مهم در بخش خصوصی آغاز شده و نوید روزهای امیدبخشی می دهد.
 
بخش خصوصی باید انسجام و پیوند بیشتری در خود ایجاد کند، سیاست‌های مورد نظر خود را با مبانی تئوریک مناسب و با پشتوانه قدرت سازماندهی و با گستردگی رسانه‌ای بیشتری با افکار عمومی و اصحاب سیاست مطرح كند. در روزهای پیش‌رو نیز نزدیک‌تر با کاندیداها طرح موضوع کند و برنامه‌های ایشان را مطالبه و ارزیابی و نقد نماید.الگوی حرکت بخش خصوصی ایران شایسته بهره‌گیری توسط سایر گروه‌های اجتماعی است.
برچسب ها: سرمقاله ، روزنامه
:
:
:
آخرین اخبار